یادداشت
1401/2/19
لیدیا مرده اما هنوز کسی نمیداند. داستان با این واقعیت ساده و در عین حال سهمگین آغاز میشود. روایت دختر نوجوانی که در خانوادهای آمریکایی-چینی به دنیا آمده، دختری که برای حفظ جمع خانوادگی و در کنار داشتن مادر، سالها فداکاری میکند، اما در نهایت نمیتواند زندگی را در چنین خانوادهای تحمل کند؛ خانوادهای که به لحاظ تفاوتهای فرهنگی در جامعهی آمریکای دهههای 60 و 70 خود را منزوی کردهاند و عملاً نمیتوانند با محیط اطرافشان ارتباط برقرار کنند. این رمان که اولین رمان نویسندهی نوقلمی به نام سلست اینگ است به عنوان کتاب سال آمازون انتخاب شد. این کتاب دربارهی دختر نوجوانی است که در یک خانوادهی ترکیبی از نظر نژادی و در دههی 1970 آمریکا بزرگ میشود. خانوادهی سلست هم جزء همین خانوادههای مهاجر بود و به نوعی ماجراهای کتاب برای خود نویسنده اتفاق افتاده است. این کتاب داستان عشقها و آرزوهایی است که هرگز بر زبان آورده نمیشوند و تنها پس از مرگ است که بازماندگان، آنها را میان یادگاریها و خاطرات عزیزانشان در مییابند. تمام آنچه هرگز به تو نگفتم در حقیقت بیانگر عدم درک کردن خواستهها و آرزوهای اعضای خانواده توسط یکدیگر است که موجب میشود آنها از هم فاصله بگیرند. یادداشت فائزه خابوری برای همشهری جوان، شماره 529، 23 آبان 1394
7
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.