یادداشت مافی
1403/7/29
این کتاب خودش نمونه یکی از مسائل جامعه مذهبی است: درد را می شناسند اما راه درمان را نه. محتوا را می دانند اما فرم را نه. انگیزه دارند اما هنر را نه . روش کار را می داند اما مخاطب را نه و در نهایت گمان می کند خودش تنهایی باید همه کار را بکنند و در همه خاکریز ها فعالیت کنند. این خودش یکی از ویژگی های ناشناخته شهر کرج- شهر نویسنده- هم هست. کتاب، رمان نیست. بیانیه است در قالب رمان. آموزش و تعلیم است در قالب رمان.در حالیکه نویسنده مع الاسف، اصولا قالب رمان را نمی شناسد و بعد از چند کتاب تخصصی حجاب در قالب های مختلف، اینک به رمانی در موضوع حجاب روی آورده. از همان صفحات اول و انتخاب راوی ساده اول شخص و تاکید چند باره بر (من عاشق شدم) می شد فهمید که این کتاب نمی تواند ریزه کاری رمان نویسی و انتقال مفهوم داستانی را رعایت کند. ده ها فیلم هم در سینمای ما ساخته شده که محتوا دارد اما فرم نه و مخاطب هم بالتبع نه. چاپ پانزده و شانزده و ویراست یک و دو دردی را دوا نمی کند وقتی مخاطب، قشر مذهبی دولوکس هست که عینا مثل خانواده فرشته می اندیشد و رفتار می کند... خانم اسلاملو مدتهاست روی بحث حجاب، تخصصی کار می کند اما این کتاب به من فهماند که ایشان مهمترین بخش در مسئله حجاب را نادیده گرفته است: شخصیت شناسی بدحجابان و علت یابی درست بی حجابی. برای همین هم طرح مسئله و حل مسئله در کتاب ابتر است و فقط برای یک مخاطب خاص و محدود، جواب می دهد. و برای خیلی کثیری از مردم، نه تبیینی دارد و نه جذابیتی... و نکته آخر: شاید عجیب باشد اما در شهر کرج بسیاری از کارهای فرهنگی همین طور هستند: محدود، روی انگیزه شخصی، فردمحور، کم بازده، عملگرا، جزیره جزیره، با جامعه هدف گنگ و در عین حال خاص و محدود و در نهایت بلا اثر.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.