یادداشت پیمان قیصری
1403/9/6
امید علیه امید مجموعه خاطراتیست در فاصلهی سالهای ۱۹۳۴ تا ۱۹۳۸ از نادژدا ماندلشتام همسر اوسیپ ماندلشتام شاعر مشهور روسی در زمان استالین که به دلیل سرودن اشعار ضد استالینی دو بار دستگیر شد و در نهایت در دومین باری که به اردوگاه کار اجباری فرستاده شد، در آغوش مرگ آرام گرفت. قرن گرگ بر شانهام میجهد اما من از خون گرگ نیستم همچون کلاهی در آستین، مرا بی دغدغه به پوستین داغ دشتهای سیبری فرو کن «اوسیپ ماندلشتام» نادژدا با توصیف جامعهی تحت دیکتاتوری استالین و به تبع اون رفتار مردم نسبت به هم که پر بوده از شک و بدبینی پرده از بسیاری از اتفاقاتی که بر سر خودش و همسرش و تعداد زیادی از به اصطلاح روشنفکران اومده، بر میداره. هر زمان خبر دستگیری کسی را میشنیدیم هرگز نمیپرسیدیم به خاطر چی دستگیرش کردند. آنها برای پیدا و سرهم بندی کردن دلایل بدیع جهت موجه ساختن دستگیری دیگران رقابت جانانهای با یکدیگر داشتند. خب میدونی اون در واقع قاچاقچی بود اون دیگه خیلی تندروی میکرد .... هر کدام از این دلایل کفایت میکرد که هر فردی دستگیر و نابود شود: خودی نبود، بیش از حد حرف میزد، شخصیت بدی داشت، هر زمانی که فردی از آشنایانمان این سوال را میپرسید، آخماتووا با عصبانیت بر سرش فریاد میزد: «واقعا منظورت چیه وقتی میپرسی برای چی؟ الان وقتش رسیده بفهمی آدمها رو برای هیچی دستگیر میکنند!» مردمی که در زیر یک نظام دیکتاتوری زندگی میکنند به سرعت آکنده از احساس عجز میشوند و همواره بهانهای برای بی عملی خود پیدا میکنند. «آخه من چطوری میتوانم با بلند کردن صدای اعتراض خودم جلوی اعدامها را بگیرم؟ این جور چیزها فراسوی قدرت و توانایی من است. حالا کی به حرف من گوش میدهد؟» چنین حرفهایی را سرآمدان جامعه ما بر زبان میآوردند و عادتِ تلاش نکردن برای به چالشطلبی قدرت فائقه حکومتی به معنای آن بود که هر داوودی که با دستان خالی به جنگ جالوت میرفت با قیافه های متعجب آدمها روبرو میشد. مخالف همه بودن و مخالف زمانه بودن کار چندان آسانی. نیست تا حدی همگی ما زمانی که به یک دو راهی میرسیم وسوسه میشویم همان جاده ای را انتخاب کنیم که اکثریت انتخابش کردهاند ما دوست داریم به آنهایی ملحق شویم که به خیالمان راه و مقصد را بلدند. قدرت اراده عمومی بیکران است... از نکتههای جالب کتاب برای من این بود که با اینکه نویسندهی کتاب نادژدا است حضور خودش در کتاب محسوس نیست و محور اتفاقات اوسیپ و دیگران هستند و نکتهی دیگه اینکه قضاوتهای جالبی که در کتاب راجع به افراد میشه کاملاً رک و بیپرده است و البته از نظر من از دایرهی انصاف هم خارج نشده. مثلاً پس از ماجرای سیلیای که اوسیپ به آلکسی تولستوی میزنه، داریم: طولی نکشید که خبردار شدیم گورکی به تولستوی گفته بوده است: «ما به او (ماندلشتام) خواهیم فهماند که حمله کردن به نویسندگان روسی یعنی چه.» حالا با قاطعیت به من میگویند گورکی نمیتوانسته چنین حرفی گفته باشد. آنها میگویند گورکی واقعاً متفاوت از آن تصویری بود که ما از او در آن زمان در ذهن خودمان تصور میکردیم حالا گرایش گسترده ای وجود دارد که میخواهد گورکی را بدل به قربانی رژیم استالینیستی کند. حالا خیلیها هستند که میخواهند از گورکی یک قهرمان آزادی اندیشه بسازند و او را حامی روشنفکران در دورهی لنین و استالین جلوه دهند. شخصیت دیگهای که ازش بسیار در کتاب نام برده میشه آنا آخماتووا، شاعر و دوست صمیمی اوسیپ و نادژدا است. آخماتووا پس از دستگیری اوسیپ شعری سرود آنجا پشت سیمهای خاردار درست در دل تایگای انبوه آنها سایهی مرا برای بازجویی میبردند چند خطی از کتاب: وقتی یک گاو را به سلاخخانه هدایت میکنند هنوز امیدوار است که از دستِ قصابانش بگریزد و آنهارا لگدکوب کند گاوهای دیگر نتوانستهاند این آگاهی را به هم نوعانشان منتقل کنند که چنین اتفاقی هرگز رخ نمیدهد و از سلاخخانه هیچ راه بازگشتی به گله وجود ندارد. من هرگز نشنیده ام آدمی در حال بُرده شدن به سکوی اعدامش، توانسته باشد فرار کند اغلب از خود میپرسیدم آیا جیغ کشیدن در زمانی که تو را کتک میزنند و زیر پا له میکنند کار درستی ست؟ هیچ چیزی به اندازهی شریک کردن مردم عادی در جنایتهای رژیم باعث تشدید احساس همبستگی این آدمها با رژیم نمیشد هر چقدر پای مردم بیشتری به داخل جنایت های رژیم کشیده میشد و تعداد خبرچینها و جاسوسان پلیس مخفی بیشتر میشد بر تعداد حامیان رژیم و کسانی که خواهان عمر هزار ساله ی آن بودند نیزاضافه میشد. در سال ۱۹۳۷ یک سرباز تازه مرخص شده به من گفت: «هیچ انتخاباتی در جهان به اندازهی انتخاب ما منصفانه نیست؛ آنها [حکومت] نامزدها را معرفی میکنند و ما از بین آنها انتخاب میکنیم.» ماندلشتام هم خام شد و فریب این انتخابات قلابی را خورد. او پس از انداختن رأی خود در صندوق به من گفت: «آنها حالا انتخابات را دارند این طوری برگزار میکنند اما به تدریج یاد خواهند گرفت که آن را بهتر برگزار کنند و در این صورت در آینده انتخابات مناسبتری خواهیم داشت.»
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.