یادداشت اِلی
1400/9/28
منتشرشده در سایت کافه داستان امین فقیری نامی آشنا برای اهالی ادبیات است. سابقه این نویسنده به کتاب «دهکده پرملال» باز میگردد. با این کتاب فقیری نام خود را به عنوان اولین نویسنده ژانر «داستان روستا» شناساند. این کتاب در سال 1346 به چاپ رسید و پس از مدتی، ممنوعه شد اما خلاقیت نویسنده از چشم مخاطبان پنهان نماند. پس از آن فقیری کتابهای بسیاری را به چاپ رسانید که از میان آنها میتوان به مجموعه داستانهای «کوچهباغهای اضطراب» (1348)، «سخن از جنگل سبز است و تبردار و تبر» (1358)، «زمستان پشت پنجره» (1385)، «ببینم نبضتان میزند» (1388)، «من و محمد فری» (1393) و «شهربازی» (1395) رمانهای «رقصندگان»(1375) و «پلنگهای کوهستان» (1382) اشاره کرد. «اسبهایی که با من نامهربان بودند» آخرین کتاب فقیری است که در سال 1398 به چاپ رسیده است. این کتاب حاوی ده روایت با نامهای «کلهچارشاخ»، «اینگونه گذشت»، «بیمارستانهای من»، «جناب سروان امینی»، «داستان یک سفر»، «اسبهایی که با من نامهربان بودند»، «پیر ما»، «کاش بین ما بود»، «شیراز- خیابان زند- کتابفروشی خانهکتاب- جنابآقای هدایتالله حسنآبادی بازبین نمایند» و «تصویرهای مجزا» است که همگی برگرفته از زندگی شخصی او هستند. فقیری در این کتاب به بازنمون ادوار مختلف زندگی خود پرداخته و به همین خاطر مکانها و زمانهای بسیاری را به اثر احضار میکند. روایت «بیمارستانهای من» در این مجموعه، خاطرات مولف از بیماریهای او و اطرافیانش است. این روایت که پیش از این در مجموعه «من و محمد فری» نیز به چاپ رسیده بود، از ماجرای تست ورزش شروع شده، با رفت و برگشت میان ادوار مختلف زندگی او ادامه یافته و به خاطره تزریق پنیسیلین در کودکی ختم شده است. لحن فقیری لحنی پخته، منسجم و بالغ است که به وضوح از تجربه زیسته بسیار او و تبحرش در نوشتن برآمده است. جزئیات زیادی ذیل هرروایت بیان گشته که آمیختگی آنها با وضوح بسیار بالای احساساتی که نویسنده در آن برهه تجربه کرده و عینا هریک را بیان داشته است، نشان از حافظه تاریخی قابل توجه او دارد. رفت و برگشت میان گذشتههای دور و نزدیک و همچنین آمد و شد راوی به فضای ذهنی خویش در زمان روایت و حتی پیش از آن باعث کاهش انسجام متن نشده و استفاده از کلمات و اصطلاحات بومی به روایت رنگ و بوی دیگری داده است. نکته مهم درباره این کتاب، جنبه فرهنگی آن است. شخصیتها و مکانهای این کتاب، از انواع کمیابی هستند که امروزه کمتر در دیگر کتابها یافت میشوند. شخصیت پدر راوی یا کاراکترهای بومی و اصیلی که در روایتهای این کتاب دیده میشوند، از معدود گونههای نسلی هستند که به مرور زمان، شناخت خواننده امروز از آنها کم و کمتر شده است. شاید اگر روایتها به گونهای داستانیتر و با رویکرد شخصیتمحور بیان شده بودند، ابعاد خاموش و پنهان این شخصیتهای کمتر شناخته شده بهتر و درخشانتر بازنمود شده بود. امروزه در میان مطالعات ادبی، خودزندگینامهنویسی (اتوبیوگرافی) از ارزش بسیاری برخوردار است. بسیاری از منتقدان توجه خود را به این شاخه از روایت معطوف کردهاند و بسیاری از فیلسوفان و دانشمندان بزرگ دنیا به نوشتن خودزندگینامه مبادرت ورزیدهاند. فیلیپ لژون، محقق فرانسوی که مطالعاتی تخصصی در حوزه خودزندگینامه انجام داده است، در کتاب خود تعریفی ساده و روان از این اصطلاح ارائه میدهد : «خودزندگینامه روایتی منثورگذشتهنگر است که توسط شخصی واقعی و درباره هستی او نوشته شده، بطوری که کانون روایت زندگی فردی او و بهویژه شخصیت اوست». این تعریف اگرچه ساده است اما میتواند بهدرستی مرز میان خودزندگینامه، زندگینامه، رمان و داستان را مشخص کند. خودزندگینامهنویسی و داستاننویسی هردو گونههایی از روایت هستند که در داستاننویسی «من راوی» به منزله «من نویسنده» نیست اما در خودزندگینامهنویسی، نویسنده خود را در جایگاه روایت قرار میدهد. برخلاف داستاننویسی که بخش عمدهای از آن به قوه خیال و بخشی به تجربه زیسته بازمیگردد، «حافظه» نقش مهمی در نوشتن خودزندگینامه ایفا میکند. دوریس لسینگ، در مصاحبهای مربوط به خودزندگینامه خود، «زیر پوست من»، بخش عمده کارش را تلاش برای «به یاد آوردن» میداند. لسینگ برای نوشتن این کتاب روزها و ماهها را به یادآوری گذشته سپری کرده و در نوشتن خودزندگینامهاش، علیرغم تمام تفاوتهایی که ماهیتا میان این دو گونه (ژانر) وجود دارد، از یک اصل واحد بهره برده است: اصل انتخاب. اصل انتخاب به نویسنده اجازه میدهد تا از میان فوران خاطرات و احساسات برترینها را برگزیند و در حقیقت به روایت زندگی خود، جنبهای زیباییشناسانه بخشد. به عبارت دیگر، خودزندگینامه را میتوان ماحصل همگرایی اصول زیباییشناسی و تاریخ دانست. با این اوصاف اما، ورود و تزریق اصول زیباییشناسانه و حتی تکنیکهای داستانی باعث نمیشود که این گونه از روایت در زمره «روایت داستانی» قرار بگیرد. با تکیه بر نظریههای منتقدان و متخصصان این حوزه، خودزندگینامه با وجود تمامی شباهتها ذیل روایتهای «ناداستان» قرار گرفته است. در ادبیات جهان، نویسندگان بسیاری با خودزندگینامههای خویش شناخته میشوند و ثبت تاریخ زندگی یک انسان از دریچه نگاه خود او بیشک اهمیت والایی دارد. با توجه به نمود ویژگیهای خودزندگینامه در این اثر، روایتهای فقیری از منظر نگارنده کاملا در ژانر خودزندگینامه قرار دارند و این موضوع، نه «جهان تازه داستان»، که «جهان تازه یک انسان» است که در قالب کلمات به خواننده عرضه شده است و خود از جنبههای گوناگونی قابلیت مطالعه و بررسی دارد. «اسبهایی که با من نامهربان بودند» کتابی برای درک زیستن در دوران رنج است و در این زمانه که رنج رکن اساسی زیست انسانی است، شاید خواندن کلماتی از این جنس بتواند اندیشه آدمی را از تنگنایی که خود در آن قرار گرفته رها سازد و او را به آیندهای که در آن رنجها به خاطره بدل شدهاند، امیدوار کند!
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.