یادداشت سامان

سامان

سامان

1403/9/30

        «چند خطی در مورد نیمه تاریک ماه»

این کتاب مجموعه داستان¬های کوتاهی است که از زنده یاد گلشیری از دهه چهل تا سال 77 جمع آوری شده.البته تمام داستان کوتاه های نوشته شده او نیست ولی مجموعه جامع و خوبی است برای شناخت گلشیری،به ویژه اینکه به ترتیب سال انتشار داستان¬ها نوشته شده و به ترتیب خوندن آثار یک نویسنده خوبی هایی داره و میشه فهمید در چه سالهایی چه دغدغه ای داشته یا مثلا در چه دوره ای دوران اوج نویسندگیش بوده.
تردیدی نیست که از گلشیری گفتن و نوشتن سخته،لااقل برای من.این رو در تمام آثار گلشیری که خوندم و معرفیش رو اینجا نوشتم،متذکر شدم.سعی میکنم در ادامه یک سری از مسائل مشترکی که در داستانهای مختلفش وجود داره و من تونستم بفهمم رو بگم تا باب آشنایی با آثار گلشیری براتون باز بشه.
گلشیری در بسیاری از داستان¬هاش توجه زیادی به اندام زن داره.توصیف و نوشتن از اندام زنها به ویژه با تمرکز بر پستان و چاک سینه رو میتونید تو بسیاری از داستان کوتاه هاش بخونید.اگر شازده احتجاب رو خونده باشید،این مساله در اون هم هویدا است.مورد بعدی نقش پر رنگ مشروبات الکی در شخصیت های داستان های اوست.خیلی از شخصیت ها با عرق دمخور هستند و مینوشند.وقتی این مجموعه داستان که 36 داستان کوتاه اوست رو بخونید این دو مورد رو در بسیاری از داستان¬هاش میتونید ببینید.یکی از موارد بسیار مهم در داستانهای گلشیری شک و تردیده.شخصیتهای داستانهاش اکثرا شک دارن و وقتی چیزی رو تعریف میکنند با یا و نمیدانم میگن....مثلا در انفجار بزرگ میخوانیم: صبح بود،نبودی تو،رفته بودی نان بگیری یا نمیدانم سبزی....از این قبیل عدم اطمینان ها به وفور در داستانهاش میبینید.اوج این شک و مطمئن نبودن در داستان شب شک هست که خوندنش سخت و در عین حال بسیار جالب بود واسم.یا مثلا داستان چنار.توجه داشته باشید در برخی داستانهای او شک و تردید از ابتدا شروع میشه و با شک و تردید هم تموم میشه.یعنی حتی وقتی داستان هم تمام میشه ما شاید اصل قضیه رو نفهمیم.اینطور مواقع بهتره از قاعده لذت از مسیر به جای تمرکز بر مقصد استفاده کنیم. پر واضحه که کسانی که بسیار تاکید دارند که داستان باید پایانش واضح باشه،تو پرشون میخوره.داستانها شاید ابتدا خیلی ساده و معمولی به نظر برسند ولی هر چی میگذره جالبتر میشن و با داستانهای عمیق و چند لایه ای مواجه میشیم.شاید برای این نمونه بتونم از داستان معصوم اول نام ببرم.به طور کلی معصوم اول،دوم،سوم و چهارم که در این کتاب فقط معصوم اول و سوم آورده شده از پر بحث ترین و بهترین داستان کوتاه های نوشته شده گلشیری است که توجه بسیاری از مخاطبان و منتقدان رو به خودش جلب کرده.داستانها رو با حوصله بخونید.اینطوری بگم بهتره:داستانها رو زمانی بخونید که حوصله دارید.باید ریزبین و دقیق باشید.این کتاب،کتابی نیست که برای اینکه قبل چشممون سنگین بشه تا خوابمون ببره سراغش بریم.برای کشف کردنه.برای لذت بردنه به شرطی که بتونیم فضای داستانها و قلم گلشیری رو بشناسیم و درک کنیم.برای من سخت خوان بود ولی یک چالش سخت  بسیار زیبا.برداشت من اینه تا ابتدای دهه هفتاد رو میشه دوران اوج داستان نویسی گلشیری دونست.چند داستان آخرش که از سال 73 و 74 به بعد هست،بیشتر حالت گزارش نویسی است و از اون نویسنده ای که در دهه های قبل داستانهای عجیب و غریب و خواندنی نوشته خبری نیست.خوب مثل هر مجموعه داستان کوتاهی بعضی رو خیلی دوست داشتم بعضیا رو نه و بعضیا رو هم انچنان متوجه نشدم.راستی تا یادم نرفته بگم اگر اهل نقد خواندن داستان  باشید و این کتاب رو بخونید،بسیار بهتر و بیشتر لذت خواهید برد.برگردم به بحث قبلی.برای من داستان «انفجار بزرگ» بهترین داستان کوتاهی است که در ادبیات ایران خوانده ام.به قدری شخصیت فضل الله خان رو دوست دارم و به قدری ارتباط باهاش برقرار کردم که این حس رو در هیچ داستان کوتاهی نداشتم.اینقدر این داستان رو خوندم که برخی قسمتهاش رو حفظ شدم :) «فتحنامه مغان» یک داستان سیاسی به غایت قوی و خواندنی بود که حظ وافری به دست آوردم از خواندنش.داستانهای دیگری هم بود که بسیار دوست داشتم که برای اینکه حوصله شما از خواندن این متن سر نره از گفتنشون سر باز میزنم.به طور کلی اگر با ادبیات ایران میانه خوبی دارید و گاردی ندارید و همچنین داستان کوتاه رو میپسندین،گلشیری از بهترین انتخاب هایی است که میتونید داشته باشید.منی که رمان رو به داستان کوتاه ترجیح میدم،بسیار زیاد از مطالعه این کتاب لذت بردم.به عنوان ختم عرایضم اینم بگم که حتما مقدمه گلشیری که سال هفتاد نوشته رو در ابتدای کتاب مطالعه بفرمایید.
      
2

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.