یادداشت سهیل خرسند
1401/9/13
4.3
16
رمانی سنگین، اصیل، جذاب و دوست داشتنی. جلد نخستِ این کتاب که به اهتمام آقای «ابولحسن نجفی» به زبان فارسی و صدالبته به شکل ممتازی برگردان شده است، شامل سه کتابِ نخست از این رمانِ حجیم به نامهای «دفترچهی خاکستری»، «ندامتگاه» و «فصل گرم» میباشد. هشدار: هر آنچه که در این ریویو مینویسم، در مورد جلد نخست است، طبیعیست که برای هر جلد، مانند این ریویو نظرم را خواهم نوشت و نهایتا در صورتی که عمر من، به خواندن کل مجموعه کفاف داد، نظر نهایی خود را به شکل کامل و مفصل خواهم نوشت. حقیر در این ریویو، به رویدادها و وقایع کتاب ورود نمیکنم، و فقط به بیان نکاتی پررنگ از جلد نخست به شرح زیر بسنده میکنم: متن کتاب بسیار روان، ساده و فاقد هرگونه پیچیدگی ادبیست، به همین سبب خواندن این کتاب ساده است و با کششی که در رویدادها و وقایع این جلد وجود داشت، حتی از استاندارد زمانیِ مطالعهی خودم نیز، وقت بیشتری برایش خرج نمودم. سادگی و روانیِ متن کتاب، دلیلی برای کممحتوا بودن آن نیست، بلعکس این کتاب غنی از محتوا از جهات مختلف است و میتوان به راحتی با مطالبِ کتاب چند کلاسِ روانشناسی، جامعهشناسی، دینشناسی و ... تشکیل داد و در هر بخش غرق در فکر شد. نویسنده، همه چیز را در نوشتن به اندازهی کاملا مشخص و لازم استفاده کرده است. در توصیفهای خود از محیط، شخصیتها و عواطف به هیچوجه زیادهروی نکرد و البته کمفروشی هم نکرد. نویسنده شخصیتهای خود را به بهترین شکل ممکن توصیف کرد، به شکلی که خواننده میتواند با شخصیتهای اصلی، تاثیرگذار و فرعی این کتاب همزادپنداری نماید و در داستان زندگی کند. شخصیتهای کتاب در این جلد، به سه دستهی اصلی، تاثیرگذار و فرعی تقسیم میشوند: دستهی اصلی را همانطور که از نام کتاب مشخص است، آقای «اسکار تیبو» که پدری اقتدارگرا است، به همراه دو پسرش به نامهای «آنتوان» که پسر بزرگتر و دانشجوی رشتهي پزشکی است و «ژاک» که پسر کوچکتر است و دستی به نوشتن شعر و داستان دارد تشکیل میدهند. دستهی تاثیرگذار را خانوادهي «دو فنتانتن» که شامل «دانیل» که دوست و همکلاس ژاک است، مادرش(ترز)، پدرش(ژروم) و خواهرش(ژنی) تشکیل میدهند. دستهی فرعی را اشخاصی همچون «آبه بینو» کشیش مدرسه، «آبه وکار» کشیش و منشی مخصوص اسقف و مشاور آقای تیبو، «نوئمی» دخترخالهی ترز(مادر دانیل)، «نیکول» (دختر نوئمی)، راشل(معشوقهی آنتوان) و ... را تشکیل میدهند. نکته: تقسیمبندی شخصیتهای کتاب را بر اساس رویدادهای این جلد انجام دادهام و ممکن است شخصیتهای فرعی و تاثیرگذار در آینده به شکلی به شخصیتهای اصلی یا دیگری تغییر جهت دهند. نقلقول نامه "زمان میگذرد و ما را پژمرده میکند. ولی در باطن، هیچ چیز تغییر نمیپذیرد. همیشه خودمان هستیم. هیچ چیز عوض نشده است، جز این که خود را پیر و افسرده حس میکنیم." "تنهایی آدم را عوض میکند. به همهچیز بیاعتنا میشوی. در عین حال، ترس مبهمی هم داری که هیچ وقت آزادت نمیگذارد. بعد از مدتی، دیگر حتی نمیدانی کیستی، دیگر حتی نمیدانی زندهای یا نه، و اگر ادامه پیدا کند، ممکن است بمیری یا دیوانه شوی..." "اشخاص قوی با عدم یقین دست به گریباناند. شجاعت حقیقی این نیست که با آرامش منتظر واقعه بمانیم، بلکه باید به پیشباز آن برویم تا هرچه زودتر آن را بشناسیم و بپذیریم." "وای بر تو اگر بگویی که خوشبختیت مرده است چون آن را چنین که هست نپنداشته بودی... پندار فردا را شادی است، اما شادی فردا را شادی دیگری است، و زهی خوشبختی که هیچ چیز به پنداری که از آن داشتهای نمیماند، زیرا هر چیز را ارزشی دیگر است." "هنگامی که دو مرد، یکی پیر و دیگری جوان را میبینم که شانه به شانه راه میروند و با همدیگر سخن نمیگویند، میدانم که پدر و پسرند." "آدم باید مواظب نگاههایش باشد. گاهی یک نگاه، خیلی چیزها را فاش میکند." "تا وقتی که زنی دربارهی مردی با نفرت حرف میزند، مسلم است که هنوز او را دوست دارد." کارنامه بدون هرگونه حرف، لطف و ارفاقی به کتاب، پنج ستارهی کامل را برای جلد نخست این کتاب منظور مینمایم و امیدوارم جلدهای بعدی نیز به همین شکل جذب وجودم گردد و از خواندن سطر به سطر آنها لذت ببرم.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.