یادداشت سیده محدثه موسوی
6 روز پیش
افسون خارها کتابی بود که دوستش داشتم (اصلا از همون خط اول که گفت «برای تمام دخترانی که خود را در کتابها مییابند» من دل رو دادم رفت😅) ولی از گوشه و کنارش چیزایی پیدا میکردم که درست و منطقی نبود و باعث شد همچی یخته کمتر دوسش داشته باشم🫠 🛑کتاب ایدهی خفن و دنیای بسیااااار جالب، زیبا و شگفتانگیزی داره که تو رو به خودش جذب میکنه و سوالایی رو تو ذهن به وجود میاره که به خوبی درگیرت میکنن🤗 🛑تقریبا میشه گفت روند داستان خوبه گرچه حدود ۷۵ درصد یکمی کند میشه و زیادی کشش میده😶🌫 🛑توصیفات کتاب وقتی در مورد فضاها و احساسات حرف میزد، خیلی دلنشین بودن اما وقتی به نکات مهم و صحنههای نبرد میرسید، یک مقداری گنگ و غیرقابل فهم میشدن (تا جایی که گفتم نکنه مشکل از ترجمه باشه و میرفتم اصلش رو هم نگاه میکردم ولی نچ😶🌫) 🛑اونطوری که باید و شاید به شخصیتها پرداخته نشده بود که شاید به خاطر تکجلدی بودن کتابی باشه که میخواد یه همچین دنیا و اشخاصی رو توصیف کنه (لقمهی گندهتر از دهن و این صحبتا😶🌫) ضمن اینکه گاها به نظر میرسید جادو تو این دنیا حد و مرز و قانونی نداره (اگرم داشت خوب توضیحش نداده بود حقیقتا🚶) 🛑شخصیت اصلی هم یکمی زیادی قوی و خفن بود و تو منطق من یکی حداقل نمیگنجید! یعنی مردی مجیستر (جادوگر؟) با اون دبدبه و کبکبه هم اینشکلی نبود🤦♂ بعد تازه این دلیل خفن بودنش هم برام یهجوری بود! نه که دلیل بد یا غیرمنطقیای باشه ولی کاش حداقل یکم بیشتر توضیحش میداد و بازش میکرد🚶 در کل البته من ناتانیل و سیلاس رو خیلی بیشتر از الیزابت دوست داشتم😅 🛑داستان اینجا و اونجا پالسهای هیجانی خوبی به خواننده میداد و غافلگیرش میکرد جوری که مشتاق این بود که ببینه حالا قراره چی بشه ولی از طرفی خیلی زود جمعش میکرد و اون ذوق و شوق خیلی سریع بادش میخوابید🚶 🛑تو جاهای مختلف داستان سوالایی برام پیش اومد که تا آخر منتظر بودم یه جایی و به یه طریقی بهشون جواب داده بشه که این اتفاق برای همهشون نیافتاد🚶 (البته این ممکنه به خاطر این موضوع هم باشه که من زیادی سوال میپرسم، خواهرجان در جریانن😁) 🛑راجع به داستان عشقی هم باید بگم که کیوت و دوستداشتنی بود ولی شروع خوبی نداشت! یعنی من نفهمیدم که اینا کی از رو مخ هم بودن رسیدن به عاشق ماشقی. بعدش خوب بودا! کلکلها و خوشمزهبازیاشون رو دوست داشتم حقیقتا، خوب عشق بینشون رو توصیف کرده بود🤧 ولی خب به نظرم یهویی بهش رسیدن، انگار که نویسنده یادش رفت یه تیکه رو برامون تعریف کنه😶🌫🤷♂ 🛑پایان کتاب هم به نظرم منطقی و در خور اون چیدمانی بود که پلهپله شکل داده شده بود. در کل پایانش رو دوسش داشتم مخصوصا اون آخر آخرش که... If you know, you know😏 🛑نکتهی آخر که شاید اگه خواهرم بهش اشاره نمیکرد متوجهش نمیشدم، مربوط به اسم کتاب بود؛ اینکه وجه تسمیهش (همیشه دلم میخواست از این عبارت استفاده کنم🥹) چی بود دقیقا؟ متوجهم که فامیلی داوشمون (ناتانیل🤭) thorn بود و به معنای خار، ولی خب چرا؟ تا حدود ۷۰ درصد که اصلا اشارهای بهش نمیشه و بعدشم به نظرم اونقدری خاص و مرتبط نبود که بخواد بیاد رو عنوان داستان🤷♂ در نهایت و با وجود همهی اینها، آیا از خوندن کتاب راضیم؟ بله، بله قطعا😊☺️ پینوشت: کتاب رو صوتی گوش کردم ولی چندان جالب نبود. گوینده با مکثهای بیجا و تلفظهای اشتباهی که گاه و بیگاه داشت، مفهوم رو به درستی نمیرسوند و از طرفی آهنگهایی که اول و آخر بعضی از فصلهای کتاب پخش میشد به قدری بلند (و حتی میتونم بگم ناهنجار!) بود که اصلا جملات رو درست نمیتونستم بشنوم🚶
(0/1000)
نظرات
6 روز پیش
مرورهات قشنگن🥰 از خوندنشون لذت میبرم پ.ن مرتبط: میخواستم صوتی گوش بدم، پشیمون شدم، الان خوشحالم اینکارو نکردم!
1
0
سیده محدثه موسوی
6 روز پیش
1