یادداشت محدثه خوشکام

تصویر دختری در آخرین لحظه
        ۱/۵

فکر کنم این اولین کتابیه که بهش یه ستاره میدم که خودش گویای خیلی حرفاست...

ایده ی کلی داستان رو دوست داشتم و پتانسیل زیادی داشت ولی با خیلی چیزاش مشکل داشتم. اول اینکه دلیل بهرام برای زنگ زدن به استادش کاملا کاملا کاملا کاملا مسخره و غیرقابل قبول بود. از همون ثانیه ی اول میشد به راحتی حدس زد بهرام و عموش یه موضوعاتی رو پنهون میکنن وگرنه به جای استاد به پلیس زنگ میزدن. رفتارهای استاد کاملا احمقانه و بدون هیچ دلیل منطقی ای بود، چرا انقد زود قبول کرد زودش رو وارد یه همچین مسئله ی مهم و بزرگی بکنه، اصلا چرا قبول کرد؟! کلا شخصیت ها عمق نداشتن و هر کاری دلشون میخواست می کردن و خبری هم از منطق نبود. دلم میسوزه چون واقعا میشد که همه چیز بهتر باشه. 

قلم نویسنده معمولی بود برام. ایکاش داستان رو از دید شقایق هم دنبال می کردیم یا حداقل با فلش بک بیشتر با شخصیتا ارتباط برقرار می کردیم. 

من انتظارم از این کتاب خیلی خیلی بیشتر بود چون خیلی درباره اش شنیده بودم و واقعا هم معروف شده، اما اصلا در اون حد نبود. ایکاش میتونستم از آخرای کتاب هم حرف بزنم ولی داستان لو میره و این رو نمی خوام.
      

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.