یادداشت سامان

سامان

سامان

1404/3/18

        واسیلی، ارباب ثروتمندی که نوکری به نام نیکیتیا دارد که به او بسیار وفادار است. 
علی رغم سرمای زمستان و هشدار ها، واسیلی به همراه نوکر خود عازم سفر برای خرید ملکی می شوند که در راه دچار توفان شدید شده و در برف گیر می افتند، 
در این زمان، واسیلی که فردی مغرور بود به علت نزدیک شدن به مرگ، دچار تغییرات درونی می شود و تصمیم میگیرد که با قرار دادن بدن خود بر روی بدن نوکر، او را از سرما نجات دهد.
این اثر نشان می دهد که نزدیکی به مرگ می تواند انسان را بیدار کند و حتی برای فردی مثل واسیلی نیز همیشه کور سوی امیدی وجود دارد.
      
35

4

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.