یادداشت محسن کثیری
1401/11/3
اگه حتی مقدار کمی با فضای مشاغل و کسب و کارها و شرکتها آشنا باشید، حتما میدونید که فضای ذهنی حاکم بر اکثر افراد، توسعه و شکوفایی و کشف ابعاد جدید فردی و مفاهیمی از این دست هست. در اکثر موارد هم بعد اقتصادی این فضاها، بسیار پررنگتر از بقیه ابعاد هست. به طوری که شاید حتی بشه از بقیه ابعاد صرف نظر کرد و در راستای بیشطلبی اقتصادی دونست. این کتاب دقیقا در مذمت همین توسعه (یا شاید زیادهخواهی) هست. اگرچه که به این نکته اشاره داره که شاید این حرف برای افراد یا کشورهای در حال توسعه که از یه سطح حداقلی برخوردار نیستند، درست نباشه. اما بحث اینه که سطح حداقلی کجاست؟ آیا برخی از ما دچار این بیماری نشدیم که به هر چیزی میرسیم، راضی نیستیم و کمال و حالت مطبوع رو در یک پله بالاتر میبینیم؟ و موقعی که به پله بالاتر میرسیم، پله بعدی و ... به طور کلی در کتاب، پنج استدلال برای کنارهگرفتن مطرح شده: ۱- سیاسی: بر مبنای بحرانهای اقلیمی و نابرابری اقتصادی و ... ۲- وجودی: فضیلت طلب چیزی یگانه که در تناقض با همهچیز خواهی هست. ۳- اخلاقی: اشتباهبودن برخی تئوریهای حاکم بر فضای زیادهخواهی در مورد انسان. ۴- روانشناختی: مشکلاتی که با زیادهخواهی در معرض آنها قرار داریم. ۵- زیباییشناختی: simple is beautiful. زیبایی را نه در کمیت و سطح که در کیفیت و عمق باید یافت. در کل به نظرم کتاب مفیدی بود. در میان این همه کتاب رشد و توسعه فردی، خوندنش رو پیشنهاد میکنم
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.