یادداشت Calla_Lily

Calla_Lily

1403/6/10

قهوه‌ی سرد آقای نویسنده
        حقیقتا قبلا از نویسندش چیزی نخونده بودم، 
این کتابو یکی از رفیقای خوبم برام آورد و خیلی ازش بخاطر این انتخاب جذابش تشکر می کنم، هرچند دو سالی طول کشید تا دلم خواست که بخونمش😂😂😐
اولین سالی که بهم هدیه شد زیاد با قلم نویسنده کنار نیومدم، بنظرم داستانش نوعی محو و مه آلود بود و منم کلا نمیتونستم خوب با چنین فضایی ارتباط بگیرم، 
پس برای دو سالی انداختمش اونور و چیزای دیگه ای خوندم توی این مدتم اصلا دلم براش تنگ نشد چون قفسم اونقد پره که وقت نداشتم به این بنده خدا فک کنم😂
بعدا اومدم خوندمش و خیلی با نکات ظریفش کیف کردم، حتی شاید جالب باشه بدونید که بخاطر صفحه آخرش برگشتم و توی بیست دقیقه دوباره از اول با یه هدف خاص مرورش کردم و بعدش بخاطر این طنز جالب و هدفمند بازی نویسنده با کلمات واقعا جا خوردم و از کشفی که کردمم خیلی راضی بودم، پس حواستون باشه که اگه میخواین درست بفهمین چی به چیه حتما حداقل سه بار بخونینش، از اول به آخر و از آخر به اول:))) 
در کل دیگه طرفدار روزبه معین شدم😅🙌🏻
و البته برای جملات نابی که توی این کتاب پیداشون کردم واقعا هیچ امتیازی قابل بخشیدن نیست، مخصوصا فک نمی کنم دیگه هیچوقت تعریف کلماتی مثل "دیوونه"  و مریخیو یادم بره:) 
شخصیت مورد علاقه من "رئیس" بود متوهمی که واقعا توهماتشو دوست داشتم و خیلی وقتا با توهمات و حرفاش جا خوردم، غمگین شدم، خوشحال شدم و در کل خیلی دوستش داشتم، عه غمگین و خوشحالم که پارادوکس شد، آره کلا فک کنم این کتاب یجور حس پارادوکسی بهتون بده که بنظر من چیز خوبیه چون باعث میشه فک کنین، 
خلاصه که یطوری شد که خیلی دوست دارم از شخصیت خود روزبه معین سر در بیارم😂
      

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.