یادداشت narsis ch
1401/11/7
بخشی از کتاب: اگر زندگى کلاف نخى باشد… من آنرا باز کرده مىبینم. کاملا گسترده و صاف. پیچ و تابش نمىدهم و رشتههایش را به دست و پایم نمىبندم. براى همین است که عدهاى را دوست مىدارم و عدهاى را دوست نمىدارم. اما به کسى کینه ندارم. آمادهام که به دیگران کمک کنم، زیرا دلیلى نمىبینم که از این کار سرباز زنم. هوا و آفتاب و عشق و غذا و علم و مرگ و حیات و کوهها را مىپسندم و به آنها دل مىبندم. به هرچیز قانعم، اما آن قناعتى که نتیجهى تصور خاص من از زندگى است.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.