یادداشت dream.m
دیروز
آخ که چقدر تشنه ام با اینکه همین امروز صبح خون تازه نوشیدم. (وقتی هم سر درد داری و هم اشتیاق ریویوو نوشتن و هم الکل توی خونته) بنظر خیلی بچگانه و مسخره میاد وقتی که هر کتابی با قهرمان عجیب و غریب میبینم با خودم میگم: وای خدایا این چقد منم! از جودی ابوت و جین ایر تا الخاندرا و هانتا و الریک بگیر بیا و حالا هم کارمیلا. آخه چطور میشه آدم با یه هیولای خون آشام بیرحم همذات پنداری کنه، خودشو توش ببینه و عاشقش بشه؟ بزرگ شو دختر. ..... هیچ میدونستید که کتاب ها هم پدرخوانده و مادرخوانده دارن؟ کارمیلا رو خوندم، کتابی که مادرخوانده کتابهای خون آشامی و ترسناکه. حالا چرا مادرخوانده و نه پدرخوانده؟ خب این یک بحث کاملا فمینیستی عه و به این مربوط میشه که آنتاگونیست داستان یک زنه. منطقیه دیگه. اگر به داستان های گوتیک و ترسناک و معمایی علاقه داشته باشید و خونده باشید میبینید که این کتاب هیچ چیز جدیدی از نظر داستانی ارائه نمیده و داستان در حد قصه های جن و پری و افسانه های قومی عه. اما نباید با این دید به کارمیلا نگاه کنید. چون این کتاب وقتی در سال ۱۸۷۲ منتشر شد، راه رو برای داستان های گوتیک خون آشامی بعدی مثل کتاب کلاسیک «دراکولای برام استوکر» تا کتاب معاصری مثل «من افسانه نیستم از ریچارد ماتیسن» و بقیه هیولاهایی که برای زنده موندن به نوشیدن خون انسان احتیاج دارن (مثل همین کامیک الریک که دیشب خوندم) باز کرد. خب این اولین بودن توی این ژانر تنها ویژگی جذاب و خاص این کتاب کوچیک نیست، کارمیلا وقتی جذاب تر میشه که بفهمید این اولین کتاب خون آشامی بوده که قهرمانش زنه، و از اون هم جذاب تر تر اینکه خون آشامش گی هستش( هریک از این ویژگی های که گفتم به تنهایی توی یک کتاب نوشته شده در دوره ویکتوریایی به اندازه کافی عجیب و هنجار شکن بوده چه برسه همه باهم). داستان کارمیلا از یک جایی در زمان حال و از زبان دختری روایت میشه که قربانی نجات یافته یک خون آشام بوده. بعد این راوی شروع میکنه به تعریف کردن داستان ترسناک خودش و جالب اینکه مرتب تاکید میکنه ممکنه شما داستانش رو باور نکنید یا فکر کنید مشکل روانی داره. در ادامه یک گروه دنبال خون آشام قصه میرن که نابودش کنن و در نهایت هم که خب معلومه کی پیروز میشه. کتاب باحالیه، کوتاهه، فایلش موجوده و بخونید
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.