یادداشت Haniyeh
1404/1/13
خلاصه کوتاه: ویل ترینر، سرمایهداری که کارش خرید و فروش سهام بوده و زندگی پرشور و هیجانی داشته، در یک تصادف ناگوار، دچار معلولیت شده و داستان از جایی شروع میشه که دو سال از اون زمان گذشته، خانواده ترینر به دنبال یک پرستار برای ویل میگردن، و لوییزا کلارک، دختری که به تازگی شغلش رو در کافه از دست داده، با درموندگی به دنبال یه شغل جدیده. شروعش جالبه. تا نیمه داستان هم خوب جلو میره اما بعد یکم برام خوندنش سخت شده بود. بنظرم کتاب باید کوتاهتر میبود. درباره خود داستان: ویل ترینر و اتفاقی که براش افتاد میتونه آدمو به فکر فرو ببره. باعث میشه با خودت فکر کنی اگر من جای اون بودم، چطور زندگیمو میگذروندم؟ اصلا چطور به زندگی نگاه میکردم؟ اطرافیانم رو چطور میدیدم؟ و اگر جای لوییزا کلارک بودم چیکار میکردم؟ بنظرم نقطه قوت این کتاب توصیفات دقیقش از حال افراد در هر موقعیت بود. از طرفی من صوتی گوش دادم چون احساس کردم شاید نتونم خودم تا آخرش بخونم، مخصوصا که به خاطر دیدن فیلم از داستانش باخبرم. در ورژن صوتی این توصیفات به خوبی درک میشن. نکتهای درباره شخصیتی که از ویل ترینر ساخته شده نظرمو جلب کرد. به این فکر کردم که اگر این فرد یک انسان با زندگی سادهتر، قیافه معمولی تر و سطح مالی متوسط بود باز هم میتونست داستان رو جالب کنه؟ بعد دیدم خیلی از اتفاقات این داستان رو باید حذف کرد چون مربوط به زندگی تجملاتی ویل ترینر هست. و خب در نقطه مقابل لوییزا کلارک قرار میگیره که از یک خانواده متوسط میاد. شاید قرار بود تفاوت نظرشون درباره زندگی رو به ما نشون بده اما بنظرم شاید هم میتونست جاشون رو عوض کنه. در شرایطی که ویل ترینر از یک خانواده متوسط و لوییزا کلارک از یک خانواده پولدار بود و یا اصلا هردو خانوادههایی با درآمد متوسط داشتن. این کلیشهای بود که اذیتم کرد. پایان خوبی داشت. بنظرم منطقی بود.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.