یادداشت محمد جواد

        ایوان در نزدیکی مرگ تازه متوجه سطحی بودن اکثر روابط اجتماعی و انسانی خودش میشه 
اینکه کسی حالشو درک نمیکنه و برای کسی اهمیتی نداره 
هر کس مشغول دغدغه خودشه 
حتی خیلی ها چون نمیخوان به مرگ فکر کنن با ایوان کمرنگ تر شدن 
به جز خدمتکار با معرفتش که درک میکنه و همراهشه 
و یکی از جملاتش به ایوان اینه اینکه الان دارم کارهای تو رو انجام میدم بیمار هستی و عذری نداری اگر من این کارها رو الان برای تو انحام در روز نیاز من و این احوالات مشابه تو یکی هم به کمک من میاد

      
23

6

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.