یادداشت زینب سادات رضازاده

        عنوان کتاب برایم خیلی خیلی جذاب بود. قبل از خواندن کتاب داشتم به این فکر میکردم که چطور میتوانم با کفش های دیگران راه بروم، یا اگر راه بروم چطوری میشود. 
بعد از خواندن کتاب توانستم بفهمم منظور چیست و چطوری میشود با کفش های دیگران راه رفت، آنها را درک کرد و احساسات آنها را لمس کرد. 
خلاقیت کتاب بالا بود، همزمان سه داستان، حال ، گذشته دوست و گذشته شخصیت اصلی روایت میشد. راهکار پدر بزرگ و مادربزرگ برای اینکه سال بتواند درک کند ماجرا را کارآمد و در عین حال جا پای مادرش گذاشتن بود. انتهای داستان،  برایم قابل پیش بینی نبود و در آخر خودم هم باید، شبیه سال اتفاقات را می‌پذیرفتم.
      
57

7

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.