یادداشت زهرا زارعی
1403/3/18
4.1
4
ملداش بعضی وقت ها دلم می خواهد کتاب را جور دیگری ببینم، نه تنها از بعد داستان و ماجرا بلکه از بعد ساختار و چهارچوب... ملداش یک نمونه از همان کتاب هایی است که دلم می خواهد زیر و بم کشمکش ها و جاذبه هایش را دربیاورم اما خب خیلی دست و بالم باز نیست اگر بخواهم تمام فوت و فن های یک نویسنده را بریزم روی داریه؛ آن وقت داستان از دستتان می رود... فقط این را بگویم که مداش پر است از کشت های به موقع و برداشت های زیبا... کشمکش های درونی و بیرونی که در هر صفحه بازی جدیدی رو می کند... ملداش یا همان ملا داداش، طبیبٌ دوّار بِطبّه ای است در روستایی از نواحی شمال کشور... برای ماه مبارک رمضان به روستایی رفته است تا کمی خیال خاطر بیاساید اما از زندگی خود ملداش گرفته تا همسر و اهل روستا پر است از گره هایی که یک به یک فقط با حوصله و صبر باز می شوند. ملداشی که سعی دارد فقط آخوند خوشی ها و شادی های مردم باشد در همان ابتدای راه با مشکلی مواجه می شود که نمی داند برای باز شدن گره مشکل خودش دعا کند یا کسی که این گره را به کارش انداخته است... ملداش طلبه است که برای آرامش همسرش از قم بیرون زده و به سمت روستای ساکت و بی دردسری رفته ولی با ماجراهای جور واجوری دست و پنجه نرم می کند. انقدر این دست و پنجه نرم کردن ها زیاد است که یک نفس کتاب خوانده می شود و با تمام شدنش نفسی تازه می شود... #ملداش #مهدی_کرد_فیروزجایی #کتاب_خوب
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.