یادداشت عطیه

عطیه

عطیه

5 روز پیش

        امتیاز من : ۳.۷۵/۵
پایان : ۱ آذر ۱۴۰۲ 
یک جزیره ی پر از رمز و راز که مردم اون از بقیه دنیا فرارین و خیلی باهاشون ارتباط ندارن ( به جز زمانی از سال که توریست ها به دیدنشون میان و ناچارن بپذیرنشون چون نیاز به پول و درآمدشون دارن) و از روش های قدیمی یعنی سحر و جادو استفاده میکنن. 
اما همه چیز برای اهالی این جزیره وقتی تغییر میکنه که بخصی از باغ بزرگ و محلی جزیره آتیش میگیره و لیلی مورگان مرده پیدا میشه. 
ایمری بلک وود: ۱۴ سال قبل بهترین دوستش یعنی لیلی، به قتل میرسه و انگشت اتهام همه ی اهالی شهر به سمت آگوست نشونه میره ،عشق زندگی ایمری، و بعد از اینکه طبق یک شهادت بیگناهی آگوست ثابت میشه . اون و مادرش چاره ای ندارن که از جزیره فرار کنن و برای همیشه برن و ایمری با یه قلب شکسته تنها بمونه

اگوست:  ۱۴ سال بعد آگوست که به تازگی مادرش رو از دست داده طبق وصیت مادرش که از اون خواسته بود خاکسترش رو تو جزیره دفن کنه به اون مکان برمیگرده. مکانی که همه ی اهالی شایعه میسازن ، دست های پشت پرده زیاده و کسی نمیدونه چه اتفاقی سر لیلی مورگان و اون آتش بزرگ افتاده ... و همچنان بعد از ۱۴ سال آگوست هست که مقصر شناخته میشه.

ویژگی های کتاب : 
شانس مجدد در عشق
اهنگ willow از تیلور سویفت 
اهنگ the heart wants what it wants از سلنا 
جادوی سیاه 
معمایی و قتل 
شهر کوچک 

نظر من : فضای داستان جنگلی و بارونی و پاییزی و رمز آلودیه که خونه های قدیمی و روستایی هستن. 
داستان روندش خیلی جداب و جالب بود. یه بخش هایی کاملا قابل پیش بینی بود اما نحوه ی مرگ لیلی حقیقتا اصلا انتظار نداشتم که اینجوری باشه 
فصل یکی مونده به اخر که عااالی بود. از اون سکانس های دراماتیک که من خیلی دوست دارم 

یه نقطه ی منفی تعداد راوی های متعدد بود ... از جهاتی خوب بود ولی انگار نویسنده نتونسته بود شخصیت متفاوت ادما رو تو زاویه دیدشون درست نشون بده ... یه جورایی انگار همه ی سبک نوشتن مثل هم بود به جز وقتی که اگوست بود که اگه اونم نمیگفت : فاک ما نمیفهمیدیم اون آگوسته
      

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.