یادداشت Anya

Anya

Anya

1403/12/6

        آنی ی عزیزم!
  من با تک تک کلماتت، زندگی،
با گریه هایت گونه هایم خیس،
 و با تصوراتت در دنیای کودکانه‌ام آزاد و رها شدم و انگاری که در کوچه‌های تنهایی قدم زنان به این  سو و آن سو کشانده میشدم...
خیلی خوب میشد که یک آنی در زندگی‌ات داشته باشی.
 حتی اگر که مجبور باشی از پشت صفحه‌ی ترک‌خورده‌ی گوشی‌ات با او حرف بزنی..
 بهارها، تابستان‌ها، پاییزها و زمستان‌های گرین گیبلز آنقدر زیبا و دوست داشتنی هستند که حتی دلت می‌خواهد یک گرین گیبلز فقط  برای خودت داشته باشی و در ان طبیعت بی کران، به تنهایی زندگی کنی...
      
83

12

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.