یادداشت محمدامین رنجبری

جاده بهشت
        جاده بهشت
انگار باید سریع تمام میشد و اگر چنانچه پای خیال را فراتر میگذاشت و بجای ۱۸۰ صفحه ۲۵۰ صفحه به نگارش در می آورد، انتشارات «جمکران» جلوی نشرش را میگرفت.
توقع داشتم بعد از صفحه‌ی ۱۸۴ داستان کما‌فی‌السابق ادامه داشته باشد، چراکه وضعیت ۴ شخصیت که در جاه‌های مختلف به داستان تزریق شده بودند هنوز مشخص نشده بود. اما در کمال ناباوری داستان تمام شد. حتی احتمال دادم که ممکن هستش برخی صفحات چاپ نشده باشند... اما چنین نبود. واقعا تمام شده بود.
گفتند پایان باز! نه اینقدر... آنقدر پایانش باز بود که می‌توانستیم یک داستان دیگر از دلش بیرون بکشیم.
مجید پورولی یک نویسنده‌ی باهوش است. مخاطب خود را بخاطر معلم بودنش میشناسد و می‌داند که برای چه سنی قلم می‌جنباند. پس یک باریکلا بخاطر این ذکاوت باید به او تقدیم کرد.
این کتاب نباید در زمره کتاب های رمان قرار بگیرد. کتاب «جاده بهشت» بیشتر پاسخ به شبهاتی در خصوص امام زمان (عج) بود که نویسنده با خود فکر کرده و یک داستان تخیلیِ عقیم برای جذابیتش به آن افزوده است. فرسنگ ها فاصله‌ است بین امام زمان مجید پورولی و امام زمان مظفر سالاری. هرچند که دیگر این چنین پاسخ‌ها و شبهاتی تاریخ مصرفشان گذشته.
تفکر مدرسه‌ی علوی از بند بند این کتاب می‌بارید. و هر لحظه دندان قروچه‌ای به داستانِ تخیلی چسبیده به خود میرفت، که آهای! هدف تو‌ نیستی، بلکه منم. به همین خاطر بعد از پایان کتاب سریعا رجوع کردم به کتاب «خون دلِ» جواد موگویی! تا تفکرات حاصل از این کتاب را در کنار شیخ و علامه‌اشان دفن کنم.
دلخورم از نویسنده که اینقدر آخته و برهنه عقایدش را فریاد می‌کشید. ای کاش به مانند کتاب های قبلی‌اشان در خفا تفکراتشان را به منصه ظهور میرساندند.
حیف درختی که صرفِ کاغذ این کتابِ تخیلیِ منتصب به امام زمان (عج) شد.
حیف وقتی که خرج این کتاب شد.
همین
      
3

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.