یادداشت لیلا خندان
1404/2/19
کتاب من او با گفتاری خاص و قلمی زیبا نوشته شده و از همان ابتدا خواننده برای درک و فهم آنچه بیان می شود احتیاج به تمرکز دارد و این نوع نوشتار کمی باعث سردرگمی می شود اما با پیش رفتن داستان این سختی کلام هم از بین می رود و مخاطب شیفته دانستن ماجرایی می شود که نویسنده از همان بدو شروع قصه را برای خواننده اش باز کرده است. شخصیت های اصلی رمان باورپذیر هستن و خواننده با آنها همذات پنداری می کند. فضاسازی عالی هست. تعلیق ها بجا هستند و پیرنگ داستان هم نسبتا خوب هست و خط سیر داستان بخوبی پیش می رود. بعضی شخصیت ها در داستان چنان با خواننده عجین می شوند و تاثیرگذار هستن که سالیان سال می توان آنها را ذهن خود داشته باشی. افرادی مثل حاج فتاح که نمادی از یک انسان شریف و لوطی مسلک و خانواده دوست هست. شخصیتی قوی و محکم و دوست داشتنی که با روش مذهبی و لوطی گری علی نوجوان را تربیت می کند. من به شخصه باب جون را دوست داشتم و شخصیت محبوب من در این کتاب هست. در این رمان بعضی شخصیتها خوب پرداخته شده بود مثل موسی ضعیف کش هم باوجود ضعف های اخلاقی می تواند در شرایطی ذات واقعی خود را نشان دهد و نویسنده بخوبی به آن پرداخته است. در این کتاب از زبان و گویش مردم تهران قدیم استفاده شده و به جذابیت کتاب افزوده و یا محلات قدیمی تهران را به خواننده معرفی کرده است. زندگی روزمره و عادی اقشار مختلف و گفتگوهای محاوره ای بین افراد نمود خوبی در این کتاب داشته و به نظرم واقعیت اجتماعی که در آن زندگی می کنیم نشان داده شده است. حوادث تاریخی مثل کشف حجاب با ماجرایی که در بطن داستان اتفاق می افتد می توان گفت که اوج داستان هست و ماجراهای بعد از آن را تحت الشعاع خود قرار می دهد و باعث می شود داستان شکل تازه ای بخود بگیرد و با همبستگی و اتحادی پنهانی نشان از عواطف قوی انسانی دهد. علی با شخصیتی احساسی و عاطفی به طور خاصی عشق را نشان خواننده داده است. عشقی پاک و بدور از هوس. نویسنده علی را مظهری از پاکی و نجابت و خویشتنداری معرفی کرده است و با همین عشقی ناب که در وجودش هست تا آخر داستان لکه دار نمی شود نویسنده مقام شهید را به او ارزانی می کند. در این رمان شخصیتهای سیاه و خاکستری وجود دارند که خواننده خود هرکدام را با ذهنیتش می سنجد. کریم با شخصیتی خاکستری نمادی از قشر پایین جامعه هست و پاسبان عزتی شخصیت سیاه داستان که با پایانی سزاوار و پرابهام به سرانجام خود می رسد به نظرم یکی از نکات پرچالش داستان همین مورد هست. و یکی از شخصیتهای قوی این داستان درویش مصطفی هست که می تواند نمادی از عقل، آگاهی و هادی باشد. پیری که در موقعیتهای خاص برای کشیدن افسار هوس ظاهر می شود و به نظرم ورودش در فصلهای آخر داستان هم چندان غیرواقعی نیست. انسان وارسته و عالم همیشه زنده هست. یکی از مواردی که به نظر من قابل تعمق بود؛ پررنگ و برجسته بودن شخصیتهای مرد داستان بود و در مقابل نقش خانمهای رمان خیلی این چنین نبود با اینکه داستان در مورد مهتاب بود اما خواننده خیلی رابطه عمیق با این شخصیت برقرار نمی کند. به نظرم در این رمان آقایون محبوب تر بودن. این داستان عمیق و تاثیرگذار بود با پایانی غم انگیز. داستانی که سرسری نباید خواند و گذشت بلکه باید فکر کرد و تعمق.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.