یادداشت راضیه بابایی

رودخانه ی واژگون: تومک
        
رودخانه واژگون – تومک نوشته ژان کلود مورلوا است. او داستان پسری سیزده ساله را می‌گوید که یک خواربارفروشی را اداره می‌کند و والدینش از دنیا رفته ‌اند. دختری در مسیر او قرار می‌گیرد که به دنبال آب حیات است. او به دنبال دختر مسیر سخت و دشواری را ماجراجویی می‌کند....

داستان از حکایات و قصه های قدیمی و اتفاقات باور نکردنی و اعجاب انگیز آنها در متن سود برده است و این سبب غنای جهان فانتزی داستان گردیده است. صحبت از رودخانه ای است که به جای سرازیر شدن به سمت دریا،  از آن منشعب می‌گردد و سربالایی می‌رود تا به باریکه ای از آب خالص می‌رسد. هرکس از آن بنوشد عمر جاودان پیدا می‌کند.

نبرد خیر و شر به آن مفهوم که در داستانهای اسطوره ای وجود دارد در این کتاب نیست. در مسیر حرکت و جستجوی تومک و هانا طبیعت موانع متعددی بر سر راه شخصیتها می‌گذارد و آنها با عبور از آنها به هدف نزدیک تر می‌شوند. به همین دلیل نیز کتاب فضای وحشت آمیز و یا مبارزه‌ی قهرمان و ضد قهرمان ندارد و قصه در فضایی سرشار از آرامش که تصاویر فانتزی بدیعی دارد، جریان می‌یابد. تمام انسانهایی که با قهرمانان در تماس هستند نیک سیرت هستند و با حسن خلق به قهرمانان کمک می‌کنند. محبت بین آدمها، حال خوب و آرامش را برای خوانندگان به ارمغان می‌آورد.

شاید ایراد کتاب متوجه درونمایه‌ی عاشقانه آن باشد. عشقی که از همان ابتدای کتاب بین پسر سیزده ساله و دختر دوازده ساله کتاب رخ می‌دهد. از جنس عشقهایی که در یک نگاه متولد می‌شوند و آنقدر قوی هستند که انگیزه ای برای تومک می‌شود که به دنبال هانا به دنبال رودخانه‌ی واژگون برود. 
در توصیف شخصیتها به زیبایی ظاهر هانا در چند بخش تاکید شده است، در مورد ازدواج و نامزدی، و نوشیدن آب سیب! صحبت شده‌ است. اما هیچ کدام از بخشها ، توصیفات جنسی و حاد نداشته اند. 
اگر نسبت به موارد مذکور حساسیت ندارید، کتاب جذابی برای مخاطب مثبت ۱۲ سال است

#معرفی_کتاب.
#محراب_قلم

https://eitaa.com/vazhband
      
45

8

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.