یادداشت بابک فروغی
5 روز پیش
این چهارمین کتابی بود که از «آلن دوباتن» خوندم، و فکر میکنم دیگه میتونم بگم که اگه در زمان مناسبی به کتابهای آلن دوباتن سر بزنم احتمالاً دوستشون خواهم داشت و میتونم ساعتها درگیر نثر پر از جزئیاتش بشم و ازش خیلی چیزها یاد بگیرم. کتاب در مورد «واقعگرایی عاشقانه» است و از این حیث تو کتابهای نوشتهی دوباتن جدید نیست؛ آلن دوباتن تو جاهای دیگهای هم در این مورد صحبت کرده. میتونم «سیر عشق» رو مثال بزنم که خودم خوندمش و ازش خیلی یاد گرفتم. اینجا و تو کتاب «مصائب عشق» آلن دوباتن باز داره سعی میکنه تو همین تعداد صفحات کم، اون روایت رایج خوبی و خوشی و روال بودن همه چیز تو عشق رو با مثالهای جزئی و توصیفات و نکات دم دستی، اما جدی، زیر سوال ببره. کاری که توش خیلی موفقه و نکات خیلی مهمی رو در رابطه با مسائل و مشکلاتی که در یک رابطه به وجود میان میگه و سعی میکنه ما رو به این سمت و سو هدایت کنه که آقا جان! خانم جان! یک رابطهی عاطفی یا عشق، یه رابطهی خیلی جدی، سخت و پر از پیچ و خم و بالا و پایینه و باید خیلی خیلی ازش مراقبت کرد و خیلی خیلی در موردش یاد گرفت و خیلی خیلی براش تلاش کرد تا بتونه پایدار بمونه و از بین نره و برای مواردی که طرح میکنه راهکارهای مناسبی هم ارائه میده. آلن دوباتن خیلی از کلیشهها در مورد ازدواج و رابطهی عاطفی رو کنار میزنه و اینجا من خودم واقعاً باز هم یکه خوردم؛ چون باز هم مواردی رو مطرح کرد و از کلیشههایی حرف زد که من در کمال تعجب در بعضی از موارد به اون کلیشهها معتقد بودم. خوندن این کتاب و کتابهایی از این دست برای منی که تا الان توی رابطهی عاطفیای نبودم یه جور حس دوگانه ایجاد میکنه؛ از یه طرف خوشحال میشم که الان دارم موارد این چنینی رو یاد میگیرم که هنوز دیر نشده، و از سمت مقابل نگران که وای چقدر سختتر از اون چیزیه که فکر میکردم و این سوال که آیا میتونم در عمل به این مسائل پایبند باشم؟! انشاءالله که بیشتر و بیشتر یاد بگیرم و اگه در موقعیت عمل هم قرار گرفتم بتونم از دونستههام استفاده کنم.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.