یادداشت زهرا برادران

        اگر یک توصیه درباره‌ی این کتاب داشته باشم، این است که در شرایط روحی نامساعد نباید سراغش رفت.
هی اشک می‌ریختم و هی پسرها می‌پرسیدند چرا کتاب را رها نمی‌کنی؟ و نمی‌توانستم.
همیشه همراهم بود و در هر موقعیتی؛ مطب دکتر، سر کار، انتظارهای پشت فرمانی، خرده وقت‌های بین کارها، خانه‌ی بابا، رستوران، و ... از فرصت‌های کوتاه هم استفاده می‌کردم تا با امیر و قصه‌ی پرتلاطم و دردناکش همراه شوم.
دلم پر می‌کشید برای افغانستان، کشوری که بچه دارد ولی بچگی نه!
کنجکاو شدم. خیلی.
طالبانی‌های امروز چقدر غرابت با طالبانِ پس از تصاحب روس‌ها دارند؟
پناه این مردم مظلوم به راستی چه کسی است؟
آرمان‌شهر رویاگونه‌ی امیر، همان امریکای بی‌نقص و زیبا هم نتوانست مجابم کند که آن‌ها از مردمشان دلسوزترند بر این سرزمین داغ‌نشان.
باید کمی بیشتر بپرسم و تحقیق کنم!
      
97

10

(0/1000)

نظرات

از کتاب‌های بسیار غمگین ولی مورد علاقه‌ام🙂

1