یادداشت زهره مؤمنیان
1403/9/29
. 🔸از دخمه برمیآیند و به دخمه فرو میروند.🔸 عاشقی به سبک ونگوک داستان یک دخمه نامتناهیست. از دل تاریخ تاریک ایران زمین. داستان اول، راوی اول شخص است. البرزخان. ازلانهی متعفن سگ شروع میشود، موازی با توصیفات نمایشگاههای شیک، مدرن و پر رفت و آمد نقاشی، در تهران و پاریس. طعم انواع مشروب. پارتیهای شبانهی روشنفکرهای زمانهای که دهه پنجاه میخوانیمش. در این کتاب واژههایی آشنا در ناخودآگاه من از این دوره؛ ردیف شدهاند. باغ. درخت. گل. تیمسار. شکار حیوانات وحشی. شلاق. شورلت، کاتلاس و بیوکهای شیک و براق. لیستی ناتمام از نقاشهای معلول. و عشقی به غلط. خواننده محو هنردوستی پایتخت نشینهای دهه پنجاه، آرام سُر میخورد به یک شگفتی وآشفتگی. شعارها شروع می شود. روی در و دیوار. بی هویتی غلبه میکند. راوی داستان دوم می شود سوم شخص. پرت میشویم میان کوه و سنگ و سرما. نا امنیهای دوران مظفری، تا انقلاب مشروطهای که طومارش در هم پیچیده شد. و شد زخم. داستان دوم شبیه #کلیدر است. ترجمهی کلمات محلی سنگین و نامفهومی که #شرفی_خبوشان اینجا به کار میبرد از عهدهی گوگل هم خارج است. داستان دوم سخت جلو می رود. شاید اینجا کتاب را کنار بگذارید. اما نگذارید. دخمه هنوز هست. البته که دیالوگها گاه طولانی میشود. چون راوی تاریخ است. بوی خون و اسارت کتاب را میگیرد. بوی بی پناهی و بی عدالتی عجیبی که بر مردم مظلوم این سرزمین رفته. عاشقی به سبک ونگوک با قهرمان داستانش البرز، بن مایهاش تاریخ دردناکیست؛ گذشته بر این سرزمین. داستان انقلابی به ثمر نشسته است از پس انقلابی زخم خورده. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . این بیان شرفی خبوشان است در مصاحبهای با ایبنا: «البرز فرزند شاهنامه است. البرز همه ما هستیم؛ همه ما. کافیست پدران ما و گذشته خودمان و تلاش آنها را در طول تاریخ برای رسیدن به رهایی و آزادی برای حفظ داشتههای خودشان و نگهداشت سرمایه ارزشمند معنوی و پیدا کردن مراتب بالا و ایثاری که کردند، دریابیم.»
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.