یادداشت Soli

Soli

Soli

2 روز پیش

        تموم شد.
اولین کتاب بیوگرافی ای بود که می خوندم، البته اگه اونایی که مامان تو ماشین بلند برای خودش و بابا می خوند و من ناخواسته می شنیدم رو فاکتور بگیریم.
کتاب رو از دوستی امانت گرفتم که گفت بهترین کتابیه که توی زندگیش خونده. اولای کتاب که ازم می پرسید کجایی و تا الان چه طور بوده، با تردید می گفتم خوبه، بد نیست. حس می کردم قراره تا آخر کتاب وانمود کنم دوستش دارم که دل اون نشکنه، اما از یه جایی به بعد، دیدم که نه، واقعا کتاب خیلی خوبیه. نیاز به وانمود کردن نداره.
اگر کتاب زندگینامه نبود و رمان بود، قطعا از دست نویسنده عصبانی می شدم. می گفتم که دیگه توی بدبختیای این فرد و خونواده ش زیاده روی کرده. چه خبره آخه؟ تقریبا همه فصلای کتاب با یه مشکل بزرگ و وحشتناک تموم می شدن، مشکلاتی که شاید آدمای عادی هرگز قادر به درکش نباشن و درگیرش هم نشن.
با خودم می گم وقتی که ما این طوری راحت نشستیم اینجا توی خونه هامون، غذا می خوریم، فیلم می بینیم و کتاب می خونیم، با فاصله چند ساعت هستن آدمایی که دارن توی چنین شرایطایی زندگی می کنن. زندان می رن، شکنجه می شن و می میرن، برای داشتن کوچکترین حقوق انسانیشون. حقایی که حتی ازشون خبر هم ندارن.

https://www.ted.com/talks/hyeonseo_lee_my_escape_from_north_korea?language=fa#t-3935
اینم لینک یکی از قسمتای تد تاکه، گوینده ش هم نویسنده همین کتابه. بعد از خوندن کتاب ترغیب شدم دنبال کنم کارای دیگه نویسنده رو هم.
      
1

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.