یادداشت
1402/3/18
#کلیدر همین الان شنیدن جلد دهم کلیدر تمام شد.حدود یک ماه همدم هر روزم بود.نام گل محمد و برادرهایش،موسی و قدیر،قربان بلوچ و کلمیشی،مارال و زیور و شیرو کنار انبوه شخصیت های نقش آفرین در رمان برای خلق شورش یک جوان ساده ایلیاتی هر روز در گوشم تکرار میشد.داستانی پر از نگو نشان بده های خلاقانه و زبانی البته ثقیل.شاید میشد رمان زبان ساده تر و امروزی تری می داشت یا اظهار نظرهای جناب دولت آبادی که بین رمان آمده حذف شود یا آن همه توضیحات و تشبیهات اضافه را قلم گرفت تا رمان در دو یا سه جلد تمام شود.اما من از شنیدن همین رمان طولانی با تمام نقد های وارد هم لذت بردم. در آخر داستان اعتراف گل محمد برایم جالب بود.اینکه شجاع بود و قیام کرد اما چون هدف نداشت محکوم به فنا بود.این نشان میدهد که برای انقلاب کردن و شوریدن علیه ظلم فقط شجاعت و رشادت کافی نیست.باید هدفی والا داشته باشی.وقتی قصد سرنگونی بنیان ظلم و ظالم را داری باید از قبل بدانی میخواهی کدام جهانبینی را جایگزین کنی.و اگر این داشتن هدف و جایگزین نباشد قیام محکوم به نابودی است.درست همان چیزی که در منطق سست امروز آدم هایی که داعیه انقلابِ آزادی دارند میبینیم. کلیدر بیشتر از آنکه داستان عشق جوانی زن دار به دختر دایی نامزد دار خودش و رسیدن یا نرسیدنشان به هم باشد داستان فقر و نداری مردم روستاها،ظلم ارباب ها و خمودگی ملت برای گرفتن حقشان است.رمان بر اساس واقعیت نوشته شده است.داستان رمان در سالهای ۱۳۲۵ تا ۱۳۲۷ اتفاق افتاده اما ماجرای گل محمد واقعی گویا در سال ۱۳۲۳ بوده است. #کلیدر #کتابی_که_شنیدم 🌸سایه🌸 @sayeh_sayeh
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.