یادداشت علیرضا نوریان
1402/4/19
در فرهنگ دنیای امروز، برونگرا بودن تبدیل به یک ارزش شده است و درونگرا بودن نوعی نقص محسوب میشود. نویسنده این کتاب میگوید که این یک پدیده تازه است و تقریبا از صد سال قبل، این روند شروع شده است. پیش از این، ویژگیهای اخلاقی انسانها اهمیت بیشتری داشته. حتی امروز هم جوامع آسیایی نسبت به مردم اروپا و آمریکا بسیار درونگراتر هستند. نویسنده معتقد است که ما داریم همه را تشویق به برونگرایی میکنیم. ما حتی تفکر جمعی یا همان طوفان فکری را بهتر از فکر کردن فردی میدانیم. در حالی که آزمایشها نشان میدهد طوفان فکری روش خوبی برای رسیدن به ایدههای بهتر نیست و فقط روی روحیه افراد تاثیر مثبت میگذارد. در این مورد، نویسنده همفکری آنلاین را روش بهتری برای رسیدن به ایدههای نو میداند. آزمایشهای بسیار جالبی برای پیدا کردن تفاوتهای میان افراد درونگرا و برونگرا در این کتاب ذکر شده است. مثلا شناسایی شخصیت بچههای نوزاد، تاثیر بلندی صدای موسیقی بر عملکرد افراد، تاثیر وجود تماشاگر بر عملکرد تیم ورزشی، تاثیر همفکری جمعی در رسیدن به نتیجه اشتباه و ... در مجموع میتوان گفت که افراد درونگرا نسبت به محرکهای محیطی حساستر هستند. بیشتر اهل تعمق هستند. از بخشهایی از مغز که در حیوانات کمتر رشد یافته، بیشتر استفاده میکنند. خود را بهتر کنترل میکنند و مذهبیتر هستند. صبر و پشتکار بیشتری دارند. راحتتر میتوان به آنها اعتماد کرد. فروشندههای خوبی هستند چون بهتر گوش میکنند. بهتر سرمایهگذاری میکنند. در تحصیلات دانشگاهی موفقترند با اینکه باهوشتر نیستند. این افراد نمیتوانند به صورت همزمان چند کار را انجام دهند. مخصوصا نمیتوانند هم صحبت کنند و هم به احساسات مخاطب خود توجه کنند. کمتر ریسک میکنند و در مواجهه با خطر به هشدارهای مغز بیشتر توجه میکنند. نمیتوانند در لحظه فکر کنند و سریع اقدام کنند. قبل از خواندن این کتاب من هم فکر میکردم که درونگرا بودن یک نقص است ولی حالا احساس خوبی دارم و فکر میکنم که باید قدر این نعمت الهی را بدانم.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.