یادداشت وحید شریفی

        سلین نویسنده ی جنگ است. کتاب جنگ که در همین چند سال اخير در بین دستنوشته های سلین پیدا شده. دستنوشته هایی مربوط به دهه ی سی میلادی. فضای داستان مرا به یاد وداع با اسلحه همینگوی انداخت. جنگ، جراحت، میخانه ها و انسان های آزرده. داستان رمان، داستان جوانی است به نام فردیناند که تنها بازمانده ی لشکرش است که بر اثر حمله ی دشمن همگی کشته شده اند. در اوایل داستان فردیناند در میان کشتگان همرزمش به هوش می آید با توصیفات بی رحمانه ی سلین جسد ها و خون و جراحت ها را روایت می کند. بعد تصویری بسیار فوق‌العاده را روایت می کند که فردیناند در کوپه ای از مردگان لبه ی قطار در حال حرکت نشسته و چیزهایی برای 4 همرزشم که روح هایشان در جنگلی مه آلود مثل جسمشان تکه پاره است تعریف می کند که بنظرم زیباترین قسمت کتاب است. و بعد هم ادامه ی داستان در بیمارستان. سلین با زبان تند و صریحش در این کتاب هم به همه چیز لعنت می فرستد. داستانی از جنگ، جراحت. از زبان نویسنده ی جنگ لویی فردینان سلین. 
      
4

23

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.