یادداشت عینکی خوشقلب
1403/11/18
خواندم؟ نه یک بار که بارها. سالهای آخر دبیرستان من، به اندازه امروز کتاب واقعگرای نوجوان وجود نداشت و آن زمان پیدا کردن "۳۵ کیلو امیدواری" چیزی شبیه به معجزه بود. چطور پیدایش کردم؟ پشت جلدش با حروف درشت و قرمز نوشته بود "از مدرسه متنفرم، بیشتر از هر چیز دیگری در دنیا" و من در آن سالها از مدرسه متنفر بودم، بیشتر از هر چیز دیگری در دنیا. حجم کتاب بسیار کم است اما تقریباً کل زندگی یک پسر نوجوان ناامید را به تصویر میکشد. هر بار وقتی دوباره سراغش میروم باورم نمیشود چنین داستان بلندی را در خودش جا داده. به نظرم این رمان شاهکار مسلم ایجاز است. بدون هیچ زیادهگویی و بدون اینکه حادثهای را از دست بدهد. در همین حجم کم شخصیتها چنان تصویر شدهاند که هر کدام از آنها تا امروز در ذهنم زنده و پررنگاند. آنا گاوالدا، نویسنده نوجوان نیست. بعد از ۳۵ کیلو امیدواری باقی کتابهایش را هم خواندم و به یکی از نویسندگان محبوبم تبدیل شد، ولی هیچ کتاب جای این کتاب را نگرفت و هر صحنهاش مثل یک صحنهی طلایی در ذهنم باقی مانده.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.