یادداشت زهرا دشتی

        من خیلی علاقه‌مند به خاطره خوندن نیستم، در نتیجه چندان هم خاطره نخوندم و با سبک و سیاق کتاب‌های خاطره آشنا نیستم. شاید بعضی نظراتم ناشی از نگاه داستانی به یک کتاب غیرداستانی باشه. به هر حال این رو به بزرگواری خودتون ببخشید.
ساجی دقیقا خاطرات همسر شهید باقری هست. اگر می‌خواین با خود شهید آشنا بشین، گزینه چندان کاملی نیست.
ساجی خاطرات مردمان جنگ‌زده است. فضایی که شاید خیلی‌هامون ازش خاطره داشته باشیم. با خوندن این کتاب، یادمون می‌آد یا اگر سن و سالمون کفاف نمی‌ده شاید بفهمیم چرا خیلی چیزها در ایران عوض شد. جنگ اثر عمیقی داره، اثری که در کوتاه مدت به شدت زندگی مردم رو دگرگون می‌کنه ولی مدت‌ها طول می‌کشه تا اثراتش از بین بره و گاهی کلا مسیر زندگی یک ملت رو، خوب یا بد، چه بخوایم چه نخوایم، تغییر می‌ده. به نظرم «زندگی در جنگ بدون روتوش» توصیف خوبی از کتاب باشه.
نگارش جذاب و پرکشش بود، حتی اندوه رو اونقدر خوب منتقل می‌کرد که اشک ناخواسته به چشم می اومد.(خیلی احساساتی نیستم!) مبالغه و غلو در وصف افراد نبود، درسته که نسرین، با نگاه زنانه و پُر محبت خودش به اطرافیانش، اون‌ها رو توصیف می‌کرد، با این همه، از شهید و اطرافیانش قدیسان بدون خطا و مادرزاد معصوم نمی‌ساخت. شهید هم بچه‌گی شیطنت می‌کرد، شهید هم در اعمالش خطا داشت، با این همه اون‌قدر رشد کرد تا به علو درجات رسید. این چیزی هست که این کتاب رو ارزشمند می‌کنه، این‌که بدونی شهدا هم مثل ما بودند، اما مثل ما نماندند. این یعنی امید برای حرکت به سوی کمال. برخلاف کتبی که جوری از شهید می‌نویسند که انگار از مادر معصوم زاده شده و از نسل و نژاد متفاوتی هستند و ما راهی به سمت شبیه او شدن نداریم. همسر شهید هم یک انسان به قول خودش نه چندان مذهبی بود که به واسطه همسرش و آنچه بر او گذشت، مسیری متفاوت رو طی کرد. افراد کتاب آدم‌های عادی بودند، آدم‌هایی که جنگ اون‌ها رو رشد داد، تغییر داد و از اون‌ها انسان‌هایی متفاوت ساخت. و همه این‌ها به کتاب ارزش می‌ده.
اما نقدهایی که به کتاب دارم، شاید بیشتر به خاطر نگاه داستانی من هست. من خاطره‌خوان حرفه‌ای نیستم، لذا ممکن خطا به نقدم وارد باشه.
اولین حرفم اینه که چرا غالب داستان برای کتاب انتخاب نشد؟ این همه جزئیات و فضاسازی، واقعا قابلیت داستان شدن رو داشت، حتی گریزی به داستان شدن زده بود ولی در نهایت، داستان نبود.(نمی‌فهمم چه عیبی داره خاطرات افراد بزرگ، در غالب داستان نوشته بشه؟)
یک مشکلی که در کتاب داشتم مقادیر زیادی جزئیات بود که نمی‌فهمیدم برای چی هستند؟ مثلا اون آب خوردن دنیای بچه‌گی؟ جالب بود، جذاب بود، ولی هیچ اثری در شخصیت‌سازی قهرمان ماجرا نداشت. نمی‌فهمیدی چرا گفته شده(از این موارد زیاد بود) شاید در غالب داستانی می‌شد از این جزئیات بی‌نهایت جذاب ولی بی‌ربط به اصل ماجرا، استفاده مفیدتر کرد. مشکل این‌جا بود که روش بیان خیلی‌هاشون حتی به فضا سازی کمک نمی‌کرد و حتی در خدمت هدف کتاب هم نبود.
مورد دیگه تعداد بسیار زیاد شخصیت‌هایی بود که اغلب برای آدم در حد اسم باقی می‌موندند. حتی اشخاصی که ارتباط با اون‌ها زیاد بود، هیچ مشخصه یا ویژگی خاصی ازشون در ذهن نمی‌موند که آدم بخواد بگه فلان شخصیت کتاب این‌گونه بود!(شاید در خاطره‌گویی معقول باشه، نمی‌دونم، ولی در داستان یک عیبه) در نتیجه اسم‌ها و نسبت ها رو آدم اغلب فراموش می‌کرد، مگر افرادی که ماجرای خیلی خاصی در کتاب داشتند.این فراموش کردن و هی برگشتن و دنبال نسبت و خط و ربط افراد گشتن، برای من آزاردهنده بود.
 به نظرم خیلی بیشتر می‌شد در تحول نسرین عمیق شد. اما نشده بود‌. ما نفهمیدیم کی و چطور نسرین به اصول مقید شد(یک اشاره گذرا) و چطور این همه قوی شد. روایت بیشتر به بیان اتفاقات می‌گذشت، نمی‌گم اصلا تغییر نسرین مشخص نبود، ولی باید خیلی بیشتر بهش پرداخته می‌شد.
در نهایت کتاب خوب و پُرکششی بود، دوست داشتم داستان مادربزرگ و مادر نسرین واقعا در قالب یه داستان تعریف می‌شد، قابلیتش رو داشت. اون فضای خاص جنگ و مشکلات و در عین حال ادامه داشتن زندگی، به خوبی قابل مشاهده بود. این‌که اون آدم‌هایی که این‌قدر فداکاری کردن، قبل از شروع بحران، در روزهای آرام زندگی، مثل ما آدم‌های معمولی بودند، اما وقتی زمانش فرا رسید، چه زن چه مرد ، فداکارانه، هرچه در توانشون بود رو انجام دادند، برای من خیلی امیدبخش بود. آدم‌هایی که حداقل‌های بینش رو نداشتند اما زمانش که رسید به مراحل بالای درک و معرفت رسیدن. هرچند که روند این سیر و تحول به روشنی بیان نشده بود، اما قابل مشاهده بود.
در مجموع، اگر اهل خاطره خواندن هستید و اگر تحمل اندوه زنانه رو دارید، و دوست دارید دنیا رو از دریچه یک زن، مادر، همسر و ... ببینید ، این کتاب رو به شما توصیه می‌کنم‌.
      

4

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.