یادداشت آسمان=)

آسمان=)

1402/4/18

                _آه از عشق و غمِ زیبایش!
_عاشق ماند و دل تنهایش!

با حرفای نرگس،ترغیب شدم به خریدنش!
گفتم  اولین کاری که بعد از امتحانات میکنم خریدن همین کتابه.
خریدمش اما اون روزای اول نشد که بخونم.
دو،سه روز پیش بود که از کتابخونه‌م برداشتم و شروعش کردم؛انگار غرق  شدم درون‌ش!آنقدر زیبا بود که نمی‌تونم برای توصیفش از هیچ واژه‌ای استفاده کنم!
با این کتاب به پهنای صورتم اشک ریختم و انگار مُردم.
یک تراژدی عمیق در باب غم حاصل از عشق بود!تراژدی عمیقی که درونش غرق شدم و انگار با تمام وجودم در آغوشش گرفتم!
آنقدر ملموس بود که با تمام شخصیت‌های کتاب زندگی کردم؛
با تمامشون عاشق شدم؛
با سرطان مبارزه کردم؛
به دیدن نویسنده‌ی محبوبم رفتم؛
مردم و زنده شدم؛
گریه کردم؛
خندیدم؛
داستان خواندم؛
شعر خواندم؛
و تنها ماندم...:)

هنوز هم اشک‌هایم جاری‌اَند؛
دوسش داشتم؛باورم نمی‌شد که این کتاب رو تا این حد دوست داشته باشم:)!
باورم نمیشد این کتاب اینقدر دوست داشتی باشه:)))
مراقب خودت باش هزل؛آگوستوس و عشق!
        

12

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.