یادداشت محدثه حسنی
1403/12/22
سلام و نور راسلاس ، شاهزاده ای که ملول از زندگی شاد و بی دردسر و بدون رنج و هیجان روزمره است به دنبال راهی برای فرار از مکان امنش و رفتن به دنیای پر ماجرا و دیدن زندگیهای مختلف و کشف اسرار جهان است، ایملاکی که جهان را دیده و آگاهیهایی کسب کرده را پیدا می کند و به کمک او راهی برای فرار درست می کنند . در این حین خواهری که او را از همه بیشتر دوست دارد از کار او با خبر می شود و میخواهد همراهشان از آن محل خارج شود. در نهایت راسلاس ، خواهرش ،ایملاک و چند ندیمه به همراه مقداری جواهرات برای خرج راه از حبشه (همان بهشت داستان ) خارج می شوند و پا به دنیای پر ماجرای خارج از دنیای امن خود می گذارند و پس از سفری پر چالش و گفت و گوهایی فلسفی با دانشمندان و حکما در باب دست یابی به خوشبختی حقیقی درنهایت تصمیم میگیرند که به حبشه باز گردند. راسلاس شاید حکایت آشنای آدم و حواست ، حکایت تمام انسانهاکه به دلیل حس ماجراجویی و کسب دانش و فهم راههای خوشبختی حقیقی خواستند از بهشت امن خود پا روی زمین پر ماجرا و پر دردسر بگذارند و پس از گذر از رنجها و ماجراجوییها و گشتنها و یادگرفتنها ، در نهایت، زندگی در همان بهشت امن را برگزیدند . انا لله و انا الیه راجعون مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم کتاب، داستانیست کوتاه و فلسفی در باب کشف حقیقت زندگی آرام و خوشبختیی که انسان همیشه در آرزوی آن است و شاید پس از تحقیق و رنج بسیار در نهایت به این نتیجه میرسد که خوشبختی حقیقی در زندگی پویا و فعال ، ارتباط و معاشرت با انسانهای هم فکر و همدل، دوری از خطا و اشتباهی که باعث آسیب به انسانهای دیگر و خود می شود و دوری از لذتهای ناباب در سایه ی ایمان به خدا و جهان بعد از مرگ است . در واقع همان چیزی که از اول هم آن را میداند(راسلاس به نمایندگی از تمام انسانهای جویای خوشبختی حقیقی در اول کتاب توضیحی برای خوشبختی حقیقی ارائه می دهد که همین توضیح در آخر کتاب حین یک گفت و گوی فلسفی و پس از جستجوهای فرآوان و پر دردسر دوباره بیان می شود.) اما چرا انسان برای فهم آنچه که می داند میخواهد تن به رنج بدهد، الله اعلم. همیشه برایم سوال است که چرا آدمها فقط نمیپذیرند و خود را راحت نمیکنند. چرا حقیقت وجود روح ، ماهیتی که خدا برای روح توضیح داده، راههایی که خدا برای زندگی امن و راحت توسط پیامبرانش در اختیارش گذاشته را نمی پذیرد و خود را راحت نمیکند ؟ چرا انقدر رنج را به خود و دیگران تحمیل می کند؟ چرا انقدر خودخواهی ؟ و چراهایی دیگر .و جواب همان است که خداوند متعال بارها در قرآن به صراحت بیان کرده، دنیا پرستی و دنیا طلبی انسان ها کاش انسان به جای کنکاش در ماهیت روح و حقیقت وجود جهان بعد از مرگ و ... به دنبال فهم دنیا طلبی خود و جلوگیری از طغیان خود در مقابل خالقش بود شاید اینگونه دنیا محل بهتری برای زندگی همه انسانها می شد.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.