یادداشت راضیه بابایی

        تور تورنتو؛
مصیبت نامه‌ای جای کتاب.


۵ تا ۷ امروز صبح، شریک مصیبت یک خانواده بودم، غمی در منتهای درجه.
نفرین به سفر که هرچه کرد او کرد.

 هیچ وقت نمی خواهم آخر قصه ها را بدانم، خصوصا اگر قلبم از آخر کار فشرده شود.آنوقت ورق زدن هر صفحه سنگین تر از صفحه قبل می‌شود و به لحظه پایان می رسم...این کتاب از همان آغاز ، انتهای پر دردش را فریاد می زد.

و این درد برایم مضاعف است چون من هم مادر هستم و پسری دارم به نام امیر حسین.
از نظر زبان روایی کار بی نظیری بود.عجب قلمی دارد محمدعلی جعفری! که هنرمندی او سبب شد خواننده به شدت با پدر و مادر امیرحسین همذات پنداری می کند. البته بیش از آن! پا به پایشان اشک می‌ریزد.سوژه به کلی توجه به فرم و سایر جزییات را تحت تاثیر قرار داده بود. شاید تنها ایرادی که به ذهنم می رسد به هم ریختگی روایت از نظر زمانی بود. گم می کردم که الان کجا هستیم.
این بیت حین خواندن در سرم تکرار می‌شد،
هر گل که بیشتر به چمن می دهد صفا
گلچین روزگار امانش نمی دهد.

چه خوب است خدایی هست و مرهم می گذارد روی دل بندگانش، ناز می‌خرد و جبران می‌کند.

#معرفی_کتاب
#تور_تورنتو
#محمدعلی_جعفری
#نشر_روایت_فتح

https://eitaa.com/vazhband
      
9

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.