یادداشت فاطمهالسادات شهروش
1402/3/9
۱-ده نفر سرخپوشت نوشته همینگوی: پسر نوجوانی که همراه خانواده دوست خود به سمت خانه حرکت میکند و در بین راه با دیالوگها متوجه نظرشان درباره سرخپوستها میشویم. ۲-پیرمرد بر سر پل نوشته همینگوی: پیرمردی که دلش نمیآید از روستای جنگزدهشان دل بکند. ۳-گل سرخی برای امیلی نوشته فاکنر: دختر مسنی از خانوادهای اشرافی که مالیات نمیدهد و معشوقش را میکشد. ۴-مهمانهای ملت نوشته فرانک اوکانر: دو مرد گروگان به دو مرد دیگر سپرده شدهاند. آنها با هم دوست میشوند؛ اما در نهایت گروگانها را میکشند. ۵-میخواهم بدانم چرا نوشته شروود اندرسن: پسر نوجوانی که عاشق اسبدوانی است؛ ولی وقتی میبیند اسبسوار محبوبش هم خطا میکند سرخورده میشود. (راوی نوجوان- فضای اسبدوانی) ۶-عزیزم نوشته چخوف: زنی که به راحتی عاشق مردها میشود و از دنبال کارهای آنها را میگیرد و از خود شخصیت مستقلی ندارد. ۷-زوال خاندان آشر نوشته ادگار الن پو: خاندانی که رو به زوال هستند و مردی خواهرش را زنده به گور میکند. ۸-شرل نوشته ویت برنت: پسر نوجوانی که از برادر کوچک خود متنفر است و به خاطر بیماری حاصل از تماس با مواد آلوده برادرش را از دست میدهد. ۹-مفتش اعظم نوشته داستایفسکی: بخشی از کتاب برادران کارامازوف ۱۰-بارتلبی محرر نوشته هرمان ملویل: سندنویس مرموزی که کسی از کارش سر در نمیآورد. ۱۱-کتاب پیکرهای عجیب نوشته شروود اندرسن: پیرمردی که آخر عمر از نجار میخواهد پایههای تختش را بلند کند تا بتواند بیرون رو ببنید. کتابی مینویسد که اسمش را پیکرهای عجیب میگذارد. ۱۲-برنده اسب گهوارهای نوشته دی اچ لارنس: پسر نوجوانی که روی اسب جادوییاش مینشیند و برنده مسابقات اسبدوانی را پیشبینی میکند. ۱۳-قایق بیبادبان نوشته استیفن کرین: چند قایقسوار که در دریا گمشدهاند. ۱۴-زندگی پنهان والتر میتی نوشته جیمز تربر: مردی که از جنگ برگشته؛ ولی هنوز با اتفاقات آن دستوپنجه نرم میکند و مدام یاد آن میافتد.(شخصیتپردازی-لحن-درباره جنگ) ۱۵-نقاب مرگ سرخ نوشته ادگار الن پو: بیماری عجیبی که همه مردم شهر را درگیر میکند. عدهای در قصری خود را قرنطینه میکنند؛ ولی در نهایت مرگ به سراغ یکی از آنها هم میرود. ۱۶-مردگان نوشته جیمز جویس: مردی که در یک مهمانی خانوادگی شرکت میکند، در نهایت متوجه میشود زنش عاشق مرد دیگری بوده. ۱۷-دوشو نوشته دوموپاسان: مردی که بعد از سالها بدون اینکه آشنایی بدهد به دیدن پسرش میرود و سرخورده میشود و برمیگردد. ۱۸-آدمکشها نوشته همینگوی: آدمکشهایی که وارد یک رستوران میشوند و از نقشه قتل خود برای صاحبان رستوران میگویند.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.