یادداشت زینب خدابخش
1403/6/19
همه چیز از شب عروسی برادر قادر شروع شد! شخصیتهای این داستان ثابت میکنند که همه آدمها، در اعماق وجودشان از چیزی میترسند و زمانی میرسد که با ترساشان مبارزه میکنند. متن کتاب فوق العاده خوشخوان و گیراست. اگر در خانواده نوجوانی دارید که حوصله درست و حسابی ندارد، این کتاب چاره خوبی است! کوتاه و جذاب. داستان: "نوجوان هایی که تصمیم میگیرند برای پیدا کردن یک شال، پا به قلعه جنی بگذارند؛ ترسناک ترین مکان روستا." از خواندن "هیچکس جرئتش را ندارد" حسابی لذت بردم.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.