یادداشت مجتبی بنی‌اسدی

بالاخره یه روزی قشنگ حرف می زنم
        چون نشر چشمه بود، خاکسار هم ترجمه کرده بود و اسم دلنشینی داشت، از کتابخانه برداشتم. الآن دو هفته است که خواندمش. تازه یادم آمده چیزی درباره‌اش ننوشتم: خوب یادم است که دوست‌داشتنی بود. جستارها را می‌توانم قوی بنامم. هنوز سه چهارتایش را دارم مزه‌مزه می‌کنم چون به دلم نشسته. حتی وقتی می‌خواندمش، به این فکر می‌کردم چقدر خوب می‌شود آدم از زندگیِ خودش این‌طور با جزییات به یاد بیاورد و حرفه‌ای بنویسد.
      
1

10

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.