یادداشت ابوالفضل شربتی
1400/10/30
4.2
2
حافظ شاید پُرتفسیرترین شاعر و اندیشمندِ مسلمانِ ایرانی باشد. این تفسیرها نهتنها شاملِ غزلها و اصولِ اندیشۀ حافظ بلکه زندگی و زمانۀ او را نیز شامل میشود. از این رو، خرمشاهی بنای یکی از تحقیقاتش را بر همین موضوع گذاشته است. تلاش کرده دربارۀ همۀ شئون ذهن و زبان و معانی و بیان و زمینه و زمانۀ و غیرۀ حافظ بنویسد. خودش میگوید از سرِ ذوق این کار را نکرده، از کتاب هم پیداست، که با وسواسی علمی دست به تألیفِ این کار زده است. میگوید من مسئولانهتر «حافظ» را نگاشته است. این کتاب از ده فصل تشکیل شده که به بازشناسیِ شعر حافظ و شخصیت او همت گمارده است. نگاهی اجمالی به این ده فصل، به احتمال زیاد، ما را ترغیب کند که اگر در پی این بر آمدیم که دربارۀ حافظ، به دیدۀ تحقیقی، چیزی بخوانیم کتاب خرمشاهی را به دست بگیریم. در فصل نخست زمانۀ حافظ بررسیده شده است. خرمشاهی معتقد است حافظ فرزند زمانهاش نیست (جالب است که در کل معتقد است انسان محصول سرجمع نیروهای طبیعی و اجتماعی نیست، بلکه بُعدی فردی و یگانه دارد. او میگوید بیش از آنکه تاریخْ نوابغ را بسازند نوابغ تاریخ را میسازند. ص. ده)، اما بالاخره حافظ از زمانهاش توصیفاتی به دست داده. در این فصل از خاندان اینجو، شاه ابواسحاق، شاهشجاع، شاهیحیی و دیگران گفته شده است. فصل دوم زمینۀ فرهنگی حافظ است. کوشیده است تا از حیات فرهنگیِ حافظ توصیفی به دست دهد. میگوید حافظ فرهنگ را پدید آورده، زیرا معاصران حافظ (شاعر، عالم، عارف) به اندازۀ او اطلاعات و معلومات نداشتهاند. در این فصل از کتابهایی که حافظ خوانده است نیز سخن رفته است. حافظ در دو رشتۀ علوم بلاغی و علوم قرآنی تخصص حرفهای داشته. فصل سوم به اندیشۀ سیاسی و سلوک فردی و اجتماعی او میپردازد. نشان داده است که چگونه به ظاهر در خدمت شاه بوده و در باطن شاه و وزیر در خدمت او بودند. همچنین به این مسأله نیز پرداخته است که چطور است که نمیشود «کارنامۀ حافظ را با معیارهای اندیشۀ سیاسی و تعهد و مسئولیت روشنفکرانۀ امروز سنجید». فصل چهارم به سبک حافظ پرداخته و در دو زیرفصل آن را پی گرفته، نخست معنی در شعر حافظ و دوم ساخت و صورتِ غزل حافظ. در اولی نشان داده که حافظ هم به مضمون توجه داشته و هم به معنی و تعریف تازهای از مضمون و معنی. در دومی به انقلاب او در غزل، طرزِ تازه و نظم پریشان او اشاره کرده است. فصل پنجم عهدهدارِ بیان اندیشههای کلامی و فلسفی اوست. خرمشاهی در اندیشۀ فلسفی او را همانند خیام، مولوی، غزالی، اوگوستین، کییرکگور، اونامونو، داستایوفسکی میداند. در کلام نیز همانند استادش قاضی عضد ایجی همانند است. اندیشههای دینی و اعتقاداتِ حافظ را در فصل ششم بررسیده است. از اعتقاد او به توحید و خداباوری، نبوت عامه و خاصه، و معاد سخن گفته است. در این فصل خرمشاهی میگوید سربهسرگذاردنِ او با مقدسات ناشی از دردِ دین است. از تساهلورزیِ حافظ گفته است. خرمشاهی معتقد است که حافظ به دلایل تاریخی اشعری و اهلسنت است درحالیکه گرایش او و ارادتاش به اهلبیت (ع) نیز انکارناپذیر است. فصل هفتم به اندیشههای عرفانی حافظ اشاره میکند. این مبحث را با بحث «پیر» میآغازد. او پروردۀ پیر نیست، بلکه «پیر پروَر» است، اسطورهای به نام «پیر مغان». او به نمادپردازیِ عرفانی او و ملامتیگریاش میپردازد و دستِ آخر به ارزیابیِ عرفانی حافظ و شاعر و عارفبودنِ او میپردازد. فصل هشتم دربارۀ عشق و رندیِ حافظ است. تعریفها و برداشتهای حافظپژوهان پیرامون این دو مفهوم نقل و ارزیابی و نقد شده است. فصل نهم پاسخ به این پرسش است که از حافظ چه میتوان آموخت. میگوید از او باید هنر و حظ هنری گرفت نه معلومات و تعلیم. فصل دهم نیز گردآوری و معرفی حافظپژوهیهاست.
2
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.