یادداشت بانو زعفرانی

        ‌
‌
یک زمانی غیر از داستان، آن هم داستان‌های بلند یا رمان چیزی نمی‌توانستم بخوانم.
قالب‌های غیرداستانی که دیگر برایم عذاب بود خواندنش.
حتی زندگی‌نامه‌ها را هم کم می‌خواندم.
خواندن درد و رنج واقعی آدم‌ها، ذهنم را مشغول می‌کرد و نمی‌گذاشت سراغ کتاب دیگری بروم.
اولین زندگینامه‌ای که خواندم، روایت غاده، از همسرش، شهید چمران بود.
خانم جعفریان، با روایت روانشان، دست مرا گرفتند و تا مدت‌ها، خواندن رمان و غیرواقعیات برایم سخت بود.
الان اما، درهم میخوانم.
درموازی‌خوانی‌هایم، سعی می‌کنم کنار رمان و روایت، جستار هم جا دهم.
جستار نوعی روایت است که قصه دارد و ندارد. اتفاق دارد و ندارد.
متن نیمه علمی ـ نیمه داستانی است که زنده است. چون نویسنده غالبا، دست به افشاکری زده و به قول خانم جعفریان، خون خودش را پای متن ریخته.
نجات از مرگ مصنوعی، از کتاب و فوتبال و تنهایی و ازدواج و ... گفته، غالب جستارها روان و قوی بودند. دو سه جستار آخر را سخت خواندم. نمیدانم بخاطر مبتلا به نبودن موضوع بود یا سختی متن.
در کل، پیشنهاد می‌کنم تا تابستان تمام نشده، یک لیوان موهیتو خنک درست کنید و بنشینید به تماشای تنش‌های درونی که خانم جعفریان زندگی‌اش کرده.

📚نجات از مرگ مصنوعی
✍🏻 حبیبه جعفریان
🌐 هرمس
      
531

32

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.