یادداشت زینب

زینب

زینب

1404/3/2

        الغارات دو سال آخر حکومت امیرالمؤمنین علی (ع) رو روایت می‌کنه، یعنی بعد ازجنگ نهروان. ابتدا سه جنگ جمل، صفین، و نهروان خلاصه‌وار و مفید شرح داده شده‌اند، و بعد اتفاقات و شورش‌های بعد از نهروان، و در پایان هم سیرهٔ شخصی امیرالمؤمنین وسیرهٔ ایشون در تقسیم بیت‌المال اومده.

 ترجمهٔ خوب و روانی داره. اصلاً خسته‌کننده و کسل‌کننده نیست و در عین حال بسیار عبرت‌آموزه تا ببینیم وقتی مردم سستی می‌کنند و از مولا و رهبر خیرخواه و امین خودشون تبعیت نمی‌کنند، اما و اگر میارن، و عافیت‌طلبی رو ترجیح می‌دن، چه عاقبتی در انتظارشون خواهد بود. 

و چقدر قلب آدم فشرده می‌شه از مظلومیت امیرالمؤمنین با یاران بی‌وفا و سست ایشون:

«آنکه شما را به یاری فرا خوانَد پیروز نمی‌شود و آنکه شما گریبان‌گیرش شوید روی آسودگی نمی‌بیند. سخن شما سنگ‌های سخت را سست می‌کند و اعمال شما دشمنانتان را به طمع می‌اندازد که بر شما مسلط شود.»

«من به خوبی می‌دانم که چه چیز شما را اصلاح می‌کند و از انحراف باز می‌دارد، ولی به خدا قسم شما را با فاسد کردن خودم اصلاح نمی‌کنم.»

«خدا می‌داند که سینهٔ مرا از خشم لبریز کردید، و پی‌درپی جرعهٔ اندوه به کامم ریختید، و تدبیرم را با نافرمانی و یاری نکردن تباه کردید. تا آنجا که قریش و غیرقریش گفتند که فرزند ابوطالب مردی دلیر است، ولی دانش نظامی ندارد! خدا پدرشان را بیامرزد! آیا در بین آنها مردی هست که بیش از من در میدان‌های جنگ سختی کشیده و تجربه اندوخته باشد؟! به خدا قسم که من رهسپار میدان جنگ شدم در حالی که هنوز سنم به بیست سال نرسیده بود و اکنون از شصت سالگی گذشته‌ام. اما کسی که از او اطاعت نمی‌کنند، اندیشه و تدبیرش به کار نمی‌آید.»
      

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.