یادداشت کتابفروشی اینترنتی شائق

        کتابی به شدت زیبا و تاثیر گذار؛
از زبان سوم شخص روایت می شه اما یکهو راوی عوض میشه و داستان از زبان شخصیت های داستان گفته میشه،این لحظه آدم گیج میشه،اگه حواست به داستان نباشه متوجه نمیشی از زبان کی داره صحبت میشه و به نظرم بهتر بود از گیومه استفاده بشه.
داستانی در مورد جنگ جهانی دوم و حمله روس ها به اردبیل.
چه قدر اون زمان فضای سرد و تاریکی بوده،پدر بین فرزندانش فرق می گذاره و یه نفرو بیش از حد دوست داره و این رفتار باعث غرور پسرش میشه،از نظر پدر و بقیه مردم دختر حق بیرون رفتن نداره،دختر باید فقط بشوره و بسابه،این رفتار باعث افسردگی دختر میشه؛نه تنها پدر بلکه هیچ کدوم از اعضای خانواده در اون وضعیت فرهنگی جامعه متوجه این قضئیه نمیشه.باز هم رفتار پدر که نمیگذاره پسر بزرگ تر به علاقش که کتاب و شاعری هست بپردازه و او به پسری تو سری خور و از دید بقیه دیوانه تبدیل میشه.اسم داستان برای من تداعی کننده ی دورانیه که هیچ کس به فکر دیگری نیست،هیچ کس صدای دیگری رو نمی شنوه،آدمی زاد  با درداش تنهاست
      

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.