یادداشت

شب های نیمکتی روزهای باد
        من دانستم
که در اجتماع کیش‌ها رازی نیست
و در جواب‌های بسته‌بندی شده
بحث‌های بی‌ضررشان خلاصه شده است
من می‌دانستم
که در اجتماع کیش‌ها مساله‌ای مطرح نیست

از اقصای تاریخ
نفس‌هایم را پس می‌گیرم
از اقصای تاریخی که سرگذشتم را هیچ بیاد ندارد
نفس‌هایم را پس می‌گیرم
و ناگهان
مثل ترقه‌ای در خودم تمام می‌شوم

آنگاه
آسمان از اضطراب باران
گیج می‌شود


پ‌ن: بین دفترهای شعر استاد اصلانی این کتاب چیز دیگری‌ست!
      

7

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.