یادداشت کتابفام
2 روز پیش
۲۳۱ صفحه در ۶ ساعت و ۳۰ دقیقه. نوجوانی، در بهترین حالت خود، دورهای از آشفتگیست. هورمونها تسلط پیدا میکنند و امیدها، امیال و احساسات را هدایت میکنند. برای «آدام»، راوی چهارده سالهی «خوابهای پدرم»، بلوغ به تجربهای پیچیده و سورئال تبدیل میشود، زیرا او خود را در دنیایی مییابد که در آن، مرز بین رویا و واقعیت بهطرز خطرناکی محو میشود. در این داستان تاریک چندوجهی، نویسندهی همهکارهی اسلوونیایی، «اوالد فلیزار»، صحنه را برای داستانی آماده میکند که به طرز عجیبی خارج از زمان و مکان است؛ رمانی معاصر که در فضایی روستایی و عقبمانده و لحن سادهلوحانهی خود، احساسی از وحشت گوتیک یا درامی روانی را برمیانگیزد که در ادبیات اوایل قرن بیستم کاملن جاافتاده است اما مضامینی که در روایت جریان دارند در نحوهی اجرا و کارکرد خود کاملن مدرن هستند و فضایی را ایجاد میکنند که بهشدت ناسازگار و حتی عمیقن آزاردهنده است. این رمان استادانه نوشته شده و آزاردهنده، داستان رابطهی «آدام» چهارده ساله و پدرش را روایت میکند. نکتهای که در مورد «خوابهای پدرم» وجود دارد و بزرگترین لذت خواندن آن این است که اپیزودهای مربوط به واقعیت و آنهایی که متعلق به رویا هستند با چنان کمالی به هم تنیده شدهاند که خواننده به راحتی خود را بین این دو قلمرو گم میکند، بدون اینکه متوجه شود واقعیت کجاست و رویا کجا. زندگی خانوادگی به ظاهر ایدهآل در این رمان حول محور «جوزف»، پدر «آدام» که دکتری در دهکدهای کوچک است که آزمایشهای مرموزی را در زیرزمین مرکز بهداشت انجام میدهد، جایی که هیچکس دیگری به آن دسترسی ندارد میگردد. زندگی آرام «آدام» پس از اینکه معلم وحشتزدهاش، والدینش را درباره مقالهی نگرانکنندهای با عنوان "دیشب چه خوابی دیدم" آگاه میکند، زیرورو میشود و از همینجاست که رمان چرخشی گروتسک و بیمارگونه پیدا میکند. در قلب داستان «خوابهای پدرم»، تداخلی درخشان از فریب انسان و دروغهای نگرانکننده و وسواسهاییست که تنها انسان قادر به انجام آنهاست... «فلیزار» بهعنوان یک نویسنده، این توانایی کمیاب را داراست که در فضای یک صفحه از کتابش، خواننده را از خنده به انزجار سوق دهد. این یک رمان عجیب و غریب است که خواننده را به درون غیرمعمولترین توهمات واقعیت میکشاند.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.