یادداشت هستی

هستی

هستی

1404/6/4

        فکرش رو نمی کردم که زندگی آقای مرادی انقدر تلخ باشه.
این کتاب با بقیه کتاب هایی که خونده بودم فرق داشت. 
این کتاب راجب یک نویسنده بود.
چه جاهایی از کتاب که احساساتی نمی شدم.  
وقتی می دیدم  اینطور به آقای کرمانی بد می گفتند چقدر بهش می گفتن تو به هیچ دردی نمی خوری ، چقدر که دیگران تحقیرش می کردن ، چقدر که بهش سر کوفت می زدند نمی دونم چی بگم ، به داستان زندگیش که فکر می کنم به خودم میگم واقعا چطور توانسته تحمل کنه؟
آخر داستان آقای مرادی یک چیزی گفت که واقعا تا چند لحظه مکث کرده بودم چندین بار جمله ای رو که نوشته بود می خوندم که مطمئن بشم دارم درست می بینم.
گفتند ، روزگار این جوری است. از شما چه پنهان ، همه اش تلخ نبود، سخت نبود، سخت نیست. ناشکری نمی کنم لذت هم داشت ، دارد.
می بینید با وجود تمام سختی هایی که کشیده 
باز هم میگه تلخ نبود ، سخت نبود ، سخت نیست 
واقعا مگر میشه آدم انقدر... چی بگم
بگم قوی ، صبور ، بردبار ، تسلیم ناپذیر ، سربلند و ...
هرچی بگم کم گفتم.
این کتاب رو بخونید. ببینید چه چیزهایی که بهش نمی گفتن.
      
44

8

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.