یادداشت بابک قائدنیا

یکی از داس
        یکی از داستان‌های کوتاه طنزآمیز و شاید کمتر شناخته‌شده‌ داستایفسکی ‌ بزرگ است.  علی‌رغم کوچک بودن، این داستان لایه‌های عمیقی از نقد اجتماعی، طنز فلسفی و نگاه تیزبین داستایفسکی به ساختارهای قدرت و وضعیت انسان مدرن را در خود جای داده است. نویسنده با زبان طنز خاص خود، جامعه‌ بوروکراتیک روسیه را به باد انتقاد می‌گیرد؛ کارمندان دولت که درگیر غرور، خودبینی و پوچی هستند، طبقه‌ روشنفکری که در شعار غرق شده‌اند، و بی‌تفاوتی اجتماعی نسبت به فجایع انسانی. گرچه داستان در ظاهر خنده‌دار و غیرواقعی است، اما همین اغراق و سوررئالیسم (مثل حرف زدن کسی از درون شکم تمساح یا تاکید بر تهی و کشسان بودن بدن تمساح ) ابزاری است برای افشای واقعیت‌های تلخ اجتماعی و ساختار پوچ و ناکارآمد اداری. سبک این نوشتار به سبک هجونویسانی مثل  گوگول نزدیک است، به‌خصوص در به‌تصویرکشیدن کارمندان و روشنفکران روس.
      
137

20

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.