یادداشت مریم مهدی زاده
1404/3/8
اردو در قبرستان ژغاره، رمان نوجوانانه ی معمایی با درون مایه دینی این توصیفی بود که از کتاب شنیدم و دقیقا به دلیل همین نوجوانانه بودن، معمایی بودن و درون مایه دینی اش، به خواندنش مشتاق شدم. داستان از این قرار است که پسری ۱۶، ۱۷ ساله با اسمش مشکل دارد، اسمی که توسط پدربزرگ برایش انتخاب شده و خوشایند خودش و همین طور دیگر اعضای خانواده نیست. در روزهای نزدیک به ۱۷ سالگی اش، تصمیم میگیرد با پدربزرگ از تصمیم برای تغییر نامش صحبت کند، پدربزرگ هم با این تصمیم مخالفت نمی کند ولی شرطی برای نوه اش می گذارد که تنها با انجام آن، می تواند اسمش را عوض کند. شرطی که به پیدا کردن یک میراث آبا و اجدادی مرتبط است... نحوه شروع داستان، اسم عجیب شخصیت اصلی نوجوان، شوخی هایی که با این اسم می شود و همین طور فضای نوجوانانه حاکم بر داستان، جذاب است. بعد از این مقدمه ها، داستان وارد مسیر اصلی خودش می شود، یعنی زمانی که شخصیت نوجوان داستان برای تغییر اسمش، شرط پدربزرگ را می پذیرد و به دنبال میراث آبا و اجدادی اش می رود. به نظرم اوج هنر نویسنده محترم همین جاست. به خوبی داستان را پیش می برد و ذهن مخاطب را با فضای معمایی ایجاد شده همراه می کند و همزمان حواسش به هیجان دادن به ماجرا هم هست تا مخاطب نوجوان هیجان و حل مسئله را همزمان تجربه کند. با همه این جذابیت ها، گره گشایی به نظرم شتابان نویسنده در قسمت پایانی را دوست نداشتم. دقیقا حس تیم ملوان در بازی دیشب را داشتم که دقیقه ۱۱۹ گل خورد!!!! اصلا فکر نمی کردم که آن تعلیق خوب و کشاندن مخاطب تا این قسمت، این طور بحث برانگیز و عجولانه تمام شود. انگار قسمت پایانی را به زور به داستان چسبانده باشند... با روند داستان هماهنگی نداشت. بروز آن درون مایه ی دینی توصیف شده در مورد کتاب در این قسمت برایم خیلی پذیرفتنی نبود. خود قسمت پایانی به تنهایی جالب بود ولی با آن توصیفات شخصیت ها و اتفاقات قبلی داستان چندان همخوانی نداشت. احساس کردم روند داستان نمی تواند به من جواب دهد که چرا این طور گره گشایی شد؟ چطور فلان شخصیت توانست این راز را کشف کند؟ تجربه ثابت کرده🥴نوجوانانی که چراهای ذهنیشان زیاد است، با خواندن این کتاب با همین مشکل من مواجه شوند که چرا این طور شد؟ اصلا منطقی بود که این طور بشود؟ چرا فلان احتمال را در نظر نگرفت که زودتر و راحت تر به ذهن می رسید؟ چه خصوصیت منحصر به فردی از شخصیت کاشف این راز در طول داستان دیده بودیم که الان این جواب عجیب و غریب به ذهنش برسد و ... باید بگم که یک کار خوبی هم نویسنده محترم در صفحه انتهایی کتاب انجام دادند و آن هم مرزبندی بین تخیل و واقعیت به عنوان توضیح در انتهای کتاب بود. اینکه کدام قسمت از محتوای کتاب بر اساس واقعیت است و کدام قسمت ها زاییده تخیل نویسنده. دوست داشتم به کتاب حداقل ۴/۵ امتیاز بدهم ولی پایان بندی بدجوری ذوقم را کور کرد.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.