یادداشت راضیه محمدی

        داستان سیامک نوجوان 17 ساله‌ای که در مناطق فقیرنشین تهران زندگی می‌کرد و عاشق کشتی بود. آنقدری که بدون مربی و آموزش خاصی، مهارت‌هایی هم کسب کرده بود و در باشگاهای کوچک در مسابقات محلی شرکت می‌کرد. در حین یکی از همین مسابقات "نادر" کشتی کار ناکام قدیمی، سیامک را می‌بیند و زیر پر و بالش را می‌گیرد و می‌شود آغاز ماجرای شگفت انگیز سیامک. ماجراها خیلی به حقیقت نزدیک است و همین باعث جذاب بودن کتاب شده است. توصیفاتی که از دید پسرکی 17 ساله است و همه چیز را با نگاه پاک خودش می‌بیند. نوجوانی که کم کم از آدم معمولی به آدمی همه فن حریف تبدیل می‌شود. فن‌‌های کشتی جوری توصیف می‌شود که اگر به آنها آشنا نباشی می‌توانی تصورشان کنی. با این حال من متوجه نشدم چرا اسم کتاب سالتو بود. چون هم زمانی که این فن زده شد اتفاق خاصی نیافتاد، هم اینکه تقریبا کشتی‌گیری در حاشیه بود. پایان داستان دور از تصور مخاطب است، جوری که اصلا تصور نمی‌کنی کار سیامک به اینجا کشیده شود.
      
1

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.