یادداشت محمدامین اکبری

رستاخیز
        یک صفحه خوب از یک رمان خوب | صفحه یکم
حقوق آقای وزیر به روایت تالستوی

<img src="http://shahrestanadab.com/Portals/0/Images/Content-Images/1S%20T.jpg" alt="description"/>

 شهرستان ادب: از این به بعد تصمیم داریم در سایت و کانال شهرستان ادب، تحت عنوان «یک صفحه خوب از یک رمان خوب»، هربار به خوانش و انتشار صفحه‌ای درخشان از آثار برگزیده ادبیات داستانی ایران و جهان برویم. به این امید که زندگی‌های شلوغ و شتابزده مدرن و کم‌فرصتی و کم‌حوصلگی باعث محرومیت ما از رمان‌خوانی، آن‌هم رمان‌های شاخص و برجسته نشود. شاید با همین صفحات به خواندن آثار خوب ترغیب شویم. نخستین صفحه را با پیر دیر داستان‎پردازان مشرق‎زمین «تالستوی» آغاز می‌کنیم. 

 «رستاخیز» عنوان آخرین شاهکار لئو تالستوی[1 نویسنده شهیر روس است. «رستاخیز» را در کنار «جنگ و صلح» و «آناکارنینا» جزو مهمترین آثار لئو تالستوی می‌دانند که از لحاظ توالی تاریخی از دو اثر دیگر متأخرتر است، این کتاب بعد از ده سال تلاش تالستوی در نگارش در سال 1899 منتشر شد. و پس از سالها وقفه از انتشار آناکارنینا (1877) وی را بار دیگر به عنوان یکی از بزرگترین رمان‌ نویس‌های تاریخ مطرح کرد.

متاسفانه این رمان در ایران به اندازه کتاب‌های دیگر تالستوی مورد توجه قرار نگرفته است و در حال حاضر تنها دو ترجمه از «رستاخیز» در بازار کتاب موجود است، یکی از ترجمه‌ها از آقای فریدون مجلسی ست از زبان انگلیسی به فارسی ترجمه شده است و دیگری از مرحوم اسکندر ذبیحیان است که از زبان اصلی برگردان شده است که دومین چاپ آن توسط انتشارات توس در اختیار علاقمندان حوزه ادبیات قرار دارد. در ادامه قسمتی جذاب از این رمان به ترجمه ذبیحیان انتخاب شده است که تالستوی در آن به شرح شخصیت یک سیاستمدار عصر تزاری می‌پردازد که تصویرهایی که ارائه می‌دهد برای مخاطبین امروزی نیز بسیار آشنا و قابل لمس‌ست. در این ایام که بازار بحث «حقوق‌های نجومی» داغ است، خواندن این صفحه از رمان تالستوی لذتی دو چندان دارد:

 

روایت تالستوی از آقای وزیر 

«گراف ایوان میخایلوویچ وزیر بازنشسته‌ی متعصبی بود.

گراف ایوان میخایلوویچ از آغاز جوانی می‌خواست مثل پرنده که عادت دارد از کرم تغذیه کند و تنش پوشیده از پر و کرک باشد و در هوا پرواز کند، غذاهای گرانقیمت آشپزهای شناخته شده را بخورد و گران‌ترین و راحت‌ترین لباس‌ها را بپوشد و سوار بر اسب‌های بسیار آرام و تیزرو شود. بنابراین هر لحظه تمام این امکانات باید برای او فراهم باشد. علاوه بر آن، گراف ایوان میخایلوویچ معتقد بود که هرچه پول‌هایی که از خزانه دریافت می‌کند زیادتر باشد نشان‌ها و مدال‌های الماس‌نشان بیشتری بگیرد و بیشتر با مقامات عالی و افراد متشخص اعم از مرد و زن معاشرت داشته باشد، بهتر است. و هرچه غیر از این بود در نظر گراف ایوان میخایلوویچ ناچیز و نخواستنی شمرده می‌شد. گراف ایوان میخایلوویچ، چهل سال با پیروی از این عقیده در پتربورگ زندگی و فعالیت داشت و پس از چهل سال به مقام وزارت رسید.

امتیازات اصلی گراف ایوان میخایلوویچ که او را به این مقام رسانیده بود، این بود که اولاً می‌توانست معنی نامه‌های نوشته شده و قوانین را بفهمد و نامه‌هایی گرچه با انشاء ضعیف امّا قابل فهم و بی غلط بنویسد. ثانیاً جذبه‌ای فوق العاده داشت، و در جایی که لازم بود، می‌توانست نه تنها قیافه‌ی مغرور، بلکه تسخیر ناپذیر و با عظمتی به خود بگیرد، و در وقتی دیگر، قادر بود بی‌اندازه چاپلوس و فرومایه باشد، ثالثاً چون از لحاظ شخصی، اخلاقی و سیاسی، به هیچ اصولی پای‌بند نبود، می‌‌توانست در صورت لزوم با همه کس موافق یا مخالف باشد.

با چنین مَنِشی، کوشش می‌نمود تا به آرامی و به دور از تناقضی که مشتش را باز کند، سخن بگوید امّا در برابر این سؤال که با این رفتار چه خیر و شر قابل توجّهی نصیب امپراتوری روسیه خواهد شد، کاملاً بی‌تفاوت و خونسرد بود.

زمانی هم که وزیر شد، نه تنها تمام کسانی که به او وابسته بودند (بسیاری از مردم و خویشاوندانش وابسته به او بودند)، بلکه از نظر مردم بیگانه و همین طور از نظر خودش دولت‌مردی بسیار هوشمند بود . امّا پس از این‌که زمانی گذشت و او کاری صورت نداد و خیری به مردم نرسانید و هنگامی که طبق قانون تنازع بقاء کارمندانی مثل خودش که با طرز نگارش و درک معانی نامه‌ها و ژست‌های مصلحتی آشنا شده بودند و پایبند هیچ اصلی هم نبودند ، عرصه را بر او تنگ و مجبور به استعفایش کردند، برای همه روشن شد که او، با این که بسیار خودخواه است و عقاید و نظریاتش فراتر از مضمون سرمقاله‌ی مبتذل‌ترین روزنامه‌های محافظه‌کار نمی‌رود و او نه تنها آدم هوشیار و ژرف اندیشی نیست، بلکه دارای اطلاعات محدود و هدف‌های حقیر و تحصیلات ناچیزی است، معلوم شد که وی چیزی، بیشتر از کارمندان کم معلومات و خودخواهی که او را از میدان به در کرده بودند، نداشت. خودش نیز به این مسأله پی برده بود، ولی این مطلب عقیده‌ی او را در مورد این که همه ساله باید مبالغ زیادی پول از خزانه و زیورآلاتی جدید برای لباس رسمی خود از دولت دریافت کند، تغییر نداد. عقیده‌ی وی در این مورد به قدری راسخ و پابرجا بود که هیچکس جرأت نداشت خلاف میل او عمل کند، و همه ساله سهمی به عنوان حقوق دوران بازنشستگی،  سهمی به عنوان پاداش در ازاء عضویت در اداره‌ی کل دولتی و نمایندگی در کمیسیون‌ها و کمیته‌ها دریافت می‌داشت که به ده‌ها هزار روبل می‌رسید. علاوه بر آن هر سال مجوزهای جدیدی می‌گرفت برای او خیلی ارزش داشت: یعنی می‌توانست گلابتون‌هایی جدید بر سر شانه‌ی لباس و بر شلوار خود بدوزد و نوارهایی نو و ستاره‌هایی از مینا در زیر فراک خود بر سینه نصب کند. از این رو گراف ایوان میخایلوویچ با دولت‌مردان روابطی نزدیک داشت.»



چاپ دوم «رستاخیز» با ترجمه اسکندر ذبیحیان با 780 صفحه و سی و پنج هزار تومان توسط انتشارات توس در دسترس علاقمندان قرار دارد.

 

[1 در رابطه با تلفظ صحیح نام این نویسنده بزرگ روس اختلاف نظر فراوان است، شکل متداول آن «لیو (لئو، لئون) تولستوی» است، ولی به مرور زمان و پس از ترجمه‌های متعددی که زبان روسی انجام پذیرفت این شکل از نگارش رد شد و اشکال دیگری مطرح شد، مثلاً جناب آقای سروش حبیبی عبارت «لیو تالستوی» را صحیح می‌داند ولی کسانی چون اسکندر ذبیحیان، حمیدرضا آتش برآب و آبتین گلکار عبارت «لف تالستوی» را بر عبارات دیگر ترجیح می‌دهند.
      
1

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.