یادداشت رعنا حشمتی
1400/11/7
کل این کتاب یک نامهی بلند بود. میدانم که کتابهایی که نامه اند زیاد خوانده اید احتمالا. اما این متفاوت بود. چون فقط "یک" نامه بود و در یک روز نوشته شده بود. و من نمیتوانم حال و احساس خودم رو نسبت به سلینجر عزیزم بیان کنم. و حتی نمیفهمم که مریم چطوری همچین چیز باب علاقهای به من کادو داده! داستان باز هم داستان خانوادهی گلس عزیز است... لحنش با اینکه از زبان سیمور بود که قبلا هم چیزی ازش خوانده بودم، خیلی فاخر بود. و جالبی قضیه این جا بود که توی این کتاب فقط هفت سالش است. و وقتی آدم همهی این داستان هایی که سلینجر درمورد این خانواده نوشته را کنار هم میگذارد و بزرگ شدنشان را نگاه میکند، فقط در عجبی پایان ناپذیر فرو میرود. نمیدانم که آدم باید برای ستاره دادن باید بگذارد زمانی بگذرد و احساساتش ته نشین بشوند و یا اینکه همان احساس اولیه را در نظر بگیرد... اما به هر حال به نظر من فوق العاده بود. به دلایلی که قابل بیان نیستند خیلی، و شاید بهتر باشد که کتاب را بخوانید.... خیلی آرام آرام خواندمش. در وقت هایی که حالم به نحو قابل قبولی خوب بود، و کنار پنجرهی اتاقم مینشستم و میخواندم و یاد دخترهای قدیمی انگلیسی میافتادم و ابرهای قلنبه قلنبهی آسمان را نگاه میکردم و بعد باز به خواندن ادامه میدام.. در نهایت، مراتب تقدیر و ارادتم رو به این نویسنده ابراز میدارم. و ازش ممنونم.
0
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.