یادداشت طه احمدی‌زاده

        تمام این کتاب و اصل لایت فقیه، ذیل حاشیه گفتن امام خمینی بر مسئله‌ی بیع (فروش) و در ضمن کتاب دوم البیع قرار دارد که حاصل جلسات تدریس ایشان در نجف از ۱۳ ذی‌قعده ۱۳۸۹ تا ۲ ذی حجه همین سال است.(۱ بهمن  ۱۳۴۸ تا اواخر این ماه). امام در بخش اول، دلایل لزوم تشکیل حکومت، اصل ولایت فقیه را عقلاً و به وسیله‌ی لزومات عقلیِ اجرای احکام اسلامی و در بخش سوم، ولایت فقیه به استناد اخبار، این اصل را نقلاً و به وسیله‌ی اخبار و احادیث و آیات اثبات می‌کنند و در بخش آخر، برنامه مبارزه برای تشکیل حکومت اسلامی، هم توصیه هایشان برای انجام این مهم را آورده اند. 
چرا این اصل اهمیت دارد؟ مسئله چیست؟
مسئله این نیست که ما ولایت فقیه را چه عقلاً، به وسیله‌ی لزومات عقلیِ اجرای احکام اسلام اثبات کنیم تا پاسخی برای روشنفکران ترتیب بدهیم و چه نقلاً، به وسیله‌ی اخبار و احادیث و آیات این اصل را اثبات کنیم تا پاسخی باشد برای مسلمانانی که به این حکم مستدل دینی اشکال می‌کنند؛ مانند حجتی ها یا اخباری ها و یا تفکیکی ها (در این سطحی که من خبر دارم)، تا کار حکومت مان را علی‌رغم مخالفت های ایشان و انتقاداتشان مبنی بر نگرانی برای نابودی دین و کم رغبت شدن مردم به اسلام پیش ببریم. بلکه مسئله این است که این بخش از کلیّت اسلام، یعنی بخش "ولایت فقیه"، تا پیش از احیایش توسط امام خمینی در عصر ما و پیش از او توسط آیات عظامی مانند مرحوم کاشف الغطاء و متاخرینی مانند مرحوم نراقی که همه شئون رسول‌الله را برای فقها ثابت می‌دانند و مرحوم نائینی که می فرمودند  این مطلب از حدیث قبول شد‌ه‌ی "عمر بن حنظله" استفاده می‌شود، تا پیش از ایشان، معطّل مانده بود و چرخه اسلام را با خلل مواجه کرده بود. خللی که منجر به زخمی در بدنه اسلام و جراحتی بر جسم مسلمین شده و مدخل و زمینه‌ای مساعد برای مرض استعمار در کشور های اسلامی و بعد تر، غده سرطانی رژیم صهیونیستی در فلسطین به وجودآورد. مسئله این است. و باز اگر این رکن رکین رها شود و معطّل بماند، اسلام بیش از پیش دچار رکود و حتی سرانجام دچار فروپاشی خواهد شد و مسلمین را به افول خواهد کشاند. چرخه اسلام تا این اصل نصب العین همگان نشود، چابکی و چالاکی پیشینش را به دست نخواهد آورد و مانند هیکلی رنجور و توسری خور باقی خواهد ماند. چنانچه سایر کشور های اسلامی که از این اصل فاصله گرفته اند، به این درد مبتلایند. مسئله این است. و تنها با احیا و تثبیت و تاکید آن است که گام های ما به سمت تمدن اسلامی و حکومتی آزاد و مترقّی، به دور از دخالت اجانب و توأم با افتخار و سرافرازی، تسریع خواهد شد. مسئله این است. چشم ها را باید شست. حوزه ها و مسلمین جور دیگر باید مقام فقیه و درجه فقاهت را ببینند و بیانگارند. فقها از طرف رسول‌الله به خلافت و حکومت منصوب اند. حضرت حکم ایشان به این امر را، لایزال، تنفیذ کرده اند و هرکس به درجه ای که از فقاهت پیامبر صلاح دانسته اند، برسد و صلاحیت یابد، بر او حکومت کردن فرض می‌شود و اکر چنین نکند رسالت خویش را انجام نداده و در آخرت به خاطر این کوتاهی حتما بازخواست خواهد شد. چه بسا اگر به حکومت می رسید موجب نجات اسلام و مسلمین می‌شد و حال چنین نکرد و اسلام سقوط کرد به درجات جحیمِ جهنم روانه اش کنند. مسئله با چنین عمقِ دهشتناکی است.
      
128

7

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.